زمین خواری یکی از گویاترین موارد فساد در دربار شاه مخلوع

هامون به نقل از سیرنیوز؛ پرویز خسروانی زمانی که دانشجوی دانشکده افسری بود، خود و خانوادهاش بیپول بودند. آنها 5 برادر و چند خواهر بودند. از خواهران او تنها یکیشان را به اتفاق شوهرش در منزل سپهبد خسروانی دیدهام. یکی از برادران خسروانی وکیل مجلس شد [شهاب خسروانی]. برادر دیگر به نام عطاءالله خسروانی وزیر کار و وزیر کشور شد. دیگری [خسرو خسروانی] سفیر شد. مرتضی خسروانی نیز با درجه سپهبدی رییس دادرسی ارتش شد. آن که وزیر شد بسیار چاخان و پشت هم انداز بود و آن یکی که سفیر شد بسیار مطیع و سازشکار. پرویز خسروانی از زمان دانشکده افسری به دنبال زن پولداری بود که توسط او وضعش را روبهراه کند، تا بالاخره دختری پولدار از یک خانواده بهایی به نام نعیمی پیدا کرد که در انتهای کوچه شهناز (محلی که منزل من در آن واقع بود) مینشستند. پدر دختر به نام عبدالحسین نعیمی از بزرگان فرقه بهایی و بسیار متمول بود . او در سالهای 1320 تا 1324 رئیس کمیته محرمانه سفارت انگلیس در تهران بوده و با مستر ترات دبیر اول سفارت انگلیس در امور سیاسی داخلی و خارجی ایران دخالت می کرد . خانم لمبتون که یک دوشیزه 80 ساله انگلیسی است و در جنگ جهانی دوم ریاست کمیته اینتلیجنت سرویس انگلستان را در تهران بر عهده داشت و کلیه امور سیاسی ایران را به نفع انگلستان رهبری می نمود یکی از دوستان و همکاران عبدالحسین نعیمی بوده است . عبدالحسین در 1325 یا 1326 از سفارت انگلیس کنار رفت ولی همکاری خود را در امور سیاسی به طور مخفیانه با سرویس اطلاعاتی سفارت انگلیس در تهران ادامه داد . عبدالحسین نعیمی و خانواده اش در یک باغ 5 هزار متری با ساختمان مجلل سکونت داشتند. پرویزخسروانی هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسری راه میافتاد و به عنوان تمرین دوچرخهسواری از مقابل خانه دختر عبدالحسین میگذشت و نامه عاشقانه رد و بدل میکرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند، ولی به علت سماجت پرویز این ازدواج انجام شد و ایشان به عنوان داماد سرخانه به باغ دختر کوچید! پدر دختر در جوار خانه خود خانهای ساخت که خسروانی و زنش در آنجا زندگی میکردند. این خانه در کنار بولوار واقع بود و بعدها به اداره نظاموظیفه اجاره داده شد و خسروانی و زنش در الهیه خانه مجلل با محوطه پنج هزار متری درست کردند و تا انقلاب در آنجا زندگی میکردند. پس از فوت پدر دختر، ارث هنگفتی به زن خسروانی رسید و صاحب چندین باغ و خانه در ونک و چندین ویلا در جنوب فرانسه و آپارتمانهای متعدد در پیچ یوسفآباد و مجتمع سامان و غیره شد. خسروانی در زمان مصدق باشگاه ورزشی تاج را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشکاران و باجبگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بیمخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد میآمد بدان سو میرفت. در زمان مصدق (اگر اشتباه نکنم در 30 تیر) ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار میداد، ولی چندی بعد در 28 مرداد توسط اشرف اجیر شد و همین ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شعار داد. یک بار همین موضوع را به محمدرضا گفتم. پاسخ داد: « بیاشکال است، حال که به نفع من عمل میکند!» ولی به علت همین پشت هماندازی و حقهبازیاش مورد اعتماد نبود. پس از 28 مرداد، خسروانی و باشگاه تاجش به بلای جان مردم تبدیل شد. او راه میافتاد و هر جا که زمین شهری مرغوبی میدید به مالک آن مراجعه میکرد. اگر طرف حاضر میشد زمین را به او واگذار کند فبها، وگرنه یک جوخه ژاندارم میرفت و یک پرچم سلطنتی را در وسط زمین فرو میکرد و خسروانی صاحب زمین را تهدید میکرد که زمین برای شاهنشاه است! طرف مسلما تسلیم میشد و زمین را واگذار میکرد. سند به نام خسروانی، زن یا دو دخترش صادر میشد. چنین آدمی را هویدا، سرپرست سازمان تربیتبدنی کرده بود. به تدریج، مساله بسیار حاد شد. من پیگیری کردم و بهترین وسیله تحقیق را اداره کل نهم ساواک تشخیص دادم. سرهنگ ضرابی، مدیرکل نهم ساواک، را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانی تحقیق کند و در سطح کشور هرچه به نام خسروانی، زن و 2 دختر اوست و سند صادر شده، گزارش نماید. پس از 3-4 ماه گزارش تحویل شد. با کمال تعجب دیدم که نتیجه بیش از تصور قبلیام است: در مراکز استان یک یا چند زمین، در مراکز شهرستانها یک زمین، در برخی مراکز بخش یک زمین و در تهران دهها زمین، که همه بسیار مرغوب و وسیع بود، به نام خسروانی و خانوادهاش است. خود خسروانی علاوه بر باشگاههای ورزشی تاج، به تدریج تاسیسات ورزشی دیگری تاسیس کرده بود که بسیار مدرن بود. یکی از این تاسیسات در خیابان بخارست و دیگری حوالی ونک بود، که ساختمان مجللی با بیش از 10 زمین تنیس در محوطهای حدود 10هزار مترمربع بود. بعلاوه، در آنکارا (ترکیه) نیز تاسیسات ورزشی مهمی احداث کرده بود که سند به نام خودش بود. اداره کل نهم ساواک در گزارش خود لیست کاملی از زمینها و تاسیسات خسروانی در سطح کشور ارائه داد که به بیش از 200 رقم میرسید. این گزارش سرهنگ ضرابی باید جزء مدارک «دفتر ویژه اطلاعات»، که مسوول حفاظت آن سرتیپ نجاتی بود، موجود باشد. گزارش فوق را به محمدرضادادم . ذیل گزارش نوشت « به علم ارجاع شود » به علم (وزیر دربار) ارجاع شد . علم و خسروانی باهم توافق کردندکه وی ظاهرا کلید اموال خود را به بنیاد پهلوی ببخشد، ولی عملا با اهداء چند قلم قضیه را فیصله دهد . چنین شد و حدود هفت هشت قطعه در تهران با به بنیاد واگذار کرد و در نامه ای به محمدرضا نوشت « جان نثار هرچه داشت و نداشت به بنیاد واگذار کردم ! » مدتی گذشت و من قضیه را متوجه شدم و گزارشی به محمدرضا دادم که آنچه خسروانی به بنیاد واگذار کرده چند قلم ناچیز از 200 قلم اموال اوست و تازه استفاده آن را به صورت ظاهر برای باشگاه تاج (و در واقع برای خودش) برداشت می کند . محمدرضا مجددا نوشت « به علم ارجاع شود !» ارجاع شد ولی این بار علم اقدامی نکرد .
سایت Bank Of America توسط مسلمان حامی رسول الله هک شد
ساعاتی
پیش و در ادامه فراخوان برای هک سایت های آمریکایی، سایت Bank Of A
merica توسط گروهی از جوانان مبارز هک شد. متن اعلام هک سایت فوق به این
شرح است:
هامون به نقل از بولتن نیوز:
Access to this site is hardly possible.
هشدار موسسه مطالعات امنیت داخلی دانشگاه تلآویو به مقامات رژیم صهیونیستی درباره ایران
موسسه مطالعات امنیت داخلی دانشگاه تلآویو ضمن هشدار به مقامات کابینه جنگ رژیم صهیونیستی از جمله آویگدور لیبرمن وزیر خارجه، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و ایهود باراک وزیر جنگ این رژیم، تنش های به وجود آمده بین اسرائیل و آمریکا را به نفع ایران ارزیابی کرد.
هامون به نقل از محدوده:
در این گزارش که بخش از آن را یکی از کارشناسان کنترل تسلیحاتی رژیم صهیونیستی در گفتگو با روزنامه با جروزالمپست افشا کرده است، آماده است که براساس تحلیل های صورت گرفته تنها برنده تنش های بین مقامات آمریکا و اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران است به همین دلیل مقامات مسئول در این رژیم از جمله مسئولان سیاست خارجی در اسرع وقت باید از ادامه تنش ها جلوگیری و سیاست فشار مجدد به مقامات غربی برای در تنگنا گذاشتن ایران را عنوان کنند.
در بخشی از این گزارش ضمن انتقاد به رفتار مقامات ایالات متحده، عنوان شده است آمریکا از سویی بارها اسرائیل را از حمله به تاسیسات هستهای ایران منع میکند و از سوی دیگر خود هیچ خط قرمز مشخصی برای ایران تعیین نمیکند که این رفتار آمریکا به طرز ناراحتکنندهای حس بدبینی برای ساکنین سرزمین های اشغالی بوجود می آورد.
موسسه مطالعات امنیت داخلی اسرائیل از مقامات آمریکا خواسته خط قرمز
برخورد با ایران رابطه این کشور با رژیم صهیونیستی در نظربگیرد و در
توضیح این بحث آورده است که خطوط قرمز ابزارهایی برای اعمال فشار
دیپلماتیک به کشورها هستند و تاکنون آمریکا تنها سلاح هستهای را به
عنوان خط قرمز خود با جمهوری اسلامی دانسته است که این خط قرمز توسط
ایران تاکنون جدی گرفته نشده است.
لازم به ذکر است مقامات رژیمصهیونیستی که تا چند هفته پیش دائما از طرح حمله قریبالوقوع به ایران صحبت میکردند، پس از نادیده گرفته شدن در جامعه بینالملل اکنون تلاش بینتیجه دیگری را برای تعیین خط قرمز برای برنامه هستهای ایران آغاز کردهاند.
واکنش خشمگینانه منافقین در مورد فعالیتهای ضد تروریستی ایران در اجلاس نم
هامون
به نقل از باشگاه خبرنگاران: یکی از اعضای منافقین در اروپا که در موضوع
دادگاههای 67 علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند، ضمن حمله به این
اقدام در حاشیه اجلاس نم، سعی کرد عاملین ترور دانشمندان هستهای را بی
گناه نشان داده و اتهامات این افراد را بی اساس جلوه دهد.
این عضو منافقین که خود از زندانیان سال 67 بوده و به لطف ادعای منافقانه
مبنی بر جدایی از جریان نفاق با عفو روبهرو شده است و هم اکنون در
اروپا فعالیت میکند، تلاشهای حقوق بشری و پیام صلح ایران را نمایش خیمه
شب بازی نامیده است.
وی با لحنی توهین آمیز از حضور خانواده شهدای ترور هستهای در حاشیه
اجلاس یاد و سعی کرد تا این اقدام ایران را بی اثر و کم رنگ جلوه دهد.
این عنصر منافقین بدون اشاره به بازتابهای بینالمللی حضور خودروهای
دانشمندان هستهای و نمایشگاه ایران قربانی تروریسم در حاشیه اجلاس، به
شرح زندگی و فعالیتهای چند تن از کسانی میپردازد که نقششان در ترور
دانشمندان هستهای اثبات شده و پس از محاکمه به اعدام محکوم شدهاند.
وی نه تنها سعی کرده افرادی چون جمالي فشی، عامل ترور شهید علیمحمدی را
بیگناه نشان دهد، بلکه منکر نقش موساد و گروهک منافقین در ترور
دانشمندان هستهای شده است.
بر پایه این خبر در حاشیه اجلاس عدم تعهد، برنامههایی با هدف معرفی
مظلومیت ایران در مواجهه با تروریسم دولتی از قبیل برگزاری نمایشگاه
«ایران قربانی تروریسم»، اهدای گل از سوی فرزندان خانوادههای شهدای ترور
به شهدای هستهای و دیدار آرمیتا رضایینژاد دختر شهید دانشمند داریوش
رضایینژاد با دبیرکل سازمان ملل به همت موسسه راهبردی دیده بان به اجرا
در آمد.
این اقدامات نه تنها باعث واکنش بسیاری از شرکت کنندگان در اجلاس مبنی بر
همدردی با ملت ایران و خانواده شهدای ترور شد، بلکه سبب شد تا دبیرکل
سازمان ملل در دیدار با رئیس جمهور ایران اذعان کند که ایران قربانی
تروریسم است.
منبع: موسسه راهبردي ديدهبان
آقای خاتمی! نقد اصلاحات پیشکش؛ با فتنه مرزبندی کنید
دور جدیدی از فعالیتهای اصلاحطلبان برای آنچه که آنان «ایجاد تمهید برای گشایش فضا» میخوانند، روز گذشته با انتشار اظهارات سید محمد خاتمی ظهور و بروز یافت.

هامون به نقل از فارس، دور جدیدی از فعالیتهای اصلاحطلبان برای آنچه که آنان «ایجاد تمهید برای گشایش فضا» میخوانند، روز گذشته با انتشار اظهارات «سید محمد خاتمی» در جمع تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر ظهور و بروز یافت.
سید محمد خاتمی در اظهارات خود با ادعای دلزدگی مردم، خواستار گشودن فضا برای اصلاحطلبان شد و گفت: اصلاحطلبان برای نقد اصلاحات نیازمند گشایش فضا هستند.
این اظهارات خاتمی در حالی بیان میشود که بنا بر اعتراف تئوریسینهای جبهه اصلاحات، هدف اصلی اصلاحطلبان در شرایط کنونی نه صرف رقابت انتخاباتی، که بدست آوردن فضای لازم برای احیای تشکیلاتی و گفتمانی خود است؛ فضایی که آنان به دلیل عملکرد خود در فتنه 88 زمختی غیرقابل انکاری را بر چهره خود حک کرده و «بحران مقبولیت و مشروعیت» را مجددا در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند 90 برای خویش به ارمغان آوردهاند.
از دیگر سو نگاهی عمیقتر به اظهارات سید محمد خاتمی و ادعاهای وی بیانگر آن است که:
1- شخص خاتمی به نیابت از اصلاحطلبان، استراتژی یک گام به عقب دو گام به جلو را مدنظر داشته و با بیان اینکه این جریان فقط گشایش فضا را خواستار است، تلاش دارد تا با احیای اصلاحات به بهانه نقد این جریان، فعالیت در فضای اجتماعی را در دستور کار خود قرار داده و با فربهگی در این ساحت، قدرت سیاسی را هدف آتی خود قرار دهد.
2- آقای خاتمی در حالی از گشایش فضا سخن به میان میآورد که جریان اصلاحات در «آزادترین و پرشورترین» انتخابات کشور( در سال 88 ) نشان داد که بازیگر پرمدعایی بیش برای دمکراسی نیست چه این که در این میدان آزاد، پیش از اعلام نتایج انتخابات، وی پیروزی میرحسین موسوی را تبریک گفت و در 30 خرداد، مجمع روحانیون تشکل تحت مدیریت خاتمی، مردم را به حضور خیابانی فراخواند و به آتش کشیدن سطل های زباله، تمرین دمکراسی آنان شد!
براستی اصلاح طلبانی که اینچنین فضای آزاد را مورد تاخت و تاز قرار داده، از قانون عبور کردند و سیاستهای اصولی نظام را در روز قدس و 25 بهمن به استهزاء گرفتند و حتی تصویر امام راحل(ره) را به دستان ناپاک برای پاره شدن سپردند، چگونه است که هوس مشق دوباره دمکراسی کرده اند!
3- آقای خاتمی در حالی از گشایش فضا برای نقد اصلاحات سخن به میان میآورد که وی و یارانش تاکنون هیچ گونه انتقادی به عملکرد خود در فتنه 88 نداشتهاند؛ نه نقدی به اقدامات براندازانهشان، نه نهیبی به آشوبهایشان، نه اعتراضی به حمایتهای دشمنان نظام از اغتشاشات و نه فریادی از سر اعتقاد به مخالفان جمهوری اسلامی هنگام هتاکی آشوبگران علیه ستون فقرات مبانی نظام و انقلاب.
براستی، باید به آقای خاتمی گفت: نقد اصلاحات بماند برای بعد، چرا از فرصت نقد فتنه 88 سخن به میان نمیآورید؟
4- اظهارات آقای خاتمی از دیگر سو نشان میدهد که هر چند وی و همفکرانش از دلبستگی خود به نظام سخن میگویند اما همچنان مشرب «کت اپوزیسیونی و شلوار پوزیسیونی» را دستور کار خود قرار دادهاند؛ تا هم منتقد حاکمیت باشند و هم در درون حاکمیت! این روش شترمرغی، افکار عمومی را همچنان منتقد آنان میسازد که اینان نه «سرمایهاند»، نه «جدی»، نه «معتبر»، نه «حرفهای»، نه «منطقی»، نه «وزین و وثیق» و نه «اخلاقی و قابل اعتماد».
5- این روزها بیان آشکار و پنهان اصلاح طلبان نشان میدهد که این جریان به دنبال تغییر وضعیت خود در سپهر سیاسی کشور است و در این میان آنچنان مصر است که بازی را واژگونه کرده و بدون هیچ اشارهای به آسیبهایی که به نظام وارد ساختهاند، میکوشند نعل وارونه زده و با تحریف واقعیتها، فتنهانگیزیهای خود را از افکار عمومی پنهان ساخته و خود را معتقد به مبانی نظام جمهوری اسلامی نشان دهند.
اگر جز این است، بهتر است آقای خاتمی تنها به چند جمله بیان شده توسط تئوریسینها و دوستان خود در خلال روزهای گذشته و سالهای پیش پاسخی دهند که آیا اعتقاد به مبانی نظام میتواند منجر به بیان این اظهارات شود؛ گفتههایی همچون:
- فرق ما با براندازها در روش است (علیرضا علوی تبار)
- انقلاب اسلامی، متاثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها یکسان خواهد بود (عباس عبدی)
- ساختار سیاسی دچار وارونگی شده است، اما راه حل بازگشت به سال 84 نیست بلکه باید تمامی ساختار سیاسی کشور بازسازی شود(احمد پورنجاتی)
- نباید از هدایت اعتراضهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، قومی و… در یک مسیر و تجمیع قدرت ها واراده های متکثرغافل شد(محمدرضا تاجیک) و...
بیشک این اظهارات که هیچ یک نیز تاکنون از سوی اصلاحطلبان و شخص سید محمد خاتمی مورد اعتراض قرار نگرفته، نشان میدهد که این جریان از گشایش فضای مورد نظر خود چه اهدافی را طلب کرده و به چه سوداهایی دل بسته است.
جشنهای شاهنشاهی، اوج فساد و تباهی در ایران
ظامهای شاهنشاهی برپایههای ظلم و جور، فساد و تباهی، خیانت و جنایت و ضلالت و گمراهی بنا شده و همواره در تعارض با جبهه حق و تعالیم پیامبر اسلام قرار داشتهاند. اصولا پادشاهان ایران وجود اسلام و قوانین جامع و آزادی بخش آن را با موجودیت خویش در تضاد میدیدند، زیرا این قوانین هم نظامهای جور شاهنشاهی را نشانه میرود و سیطره مرگبار پادشاهان و خصال نکوهیدهای چون احساس علو و برتری در زمین را برنمیتابد، و هم در تودههای مردم بینش وآگاهی میآفریند و آنان را نسبت به سرنوشت خویش مسئول و متعهد میسازد و برای گسستن زنجیرهای اسارت و بردگی، قدرت میبخشد.
پادشاهان برای اینکه بمانند و بر اریکههای ریاست تکیه زنند و مردم محروم را به اسارت و بردگی درآورند و منابع ثروت آنان را غارت کنند و به استثمار و بردگی مستمر محکوم سازند، با اسلام و پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و همه کسانی که تداوم دهنده راه پاک رسول الهی و امامان معصوم میباشند - یعنی فقها و علمای آزاده و جهادگر علیه ظلم و جور و تباهی - ستیزه میورزیدند و این حرکت مخرب تا امروز امتداد داشته و هم اینک در کشورهای مسلمان حکام جور با آراستن ظاهر خود به دیانت به منظور فریب افکار عمومی، با حقیقت اسلام میستیزند و به طور خزنده و مرموز تداوم دهنده اسلام شاهنشاهی به ویژه در قالب چهره امروزین آن یعنی اسلام غربی و آمریکایی میباشند.
رژیم پهلوی در حالی که استعمار خارجی و استبداد داخلی به تاخت و تاز میپرداخت و فقر و محرومیت و فساد و تباهی در همه جا رخنه کرده بود، بر مزار کوروش جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی را با اهداف خاص و به منظور بسط سلطه برگزار كرد و هزینههای سنگین آن را بر ملت محروم ایران تحمیل نمود.
امام خمینی درباره نظام شاهنشاهی ایران و جشنهای ننگین به منظور بزرگداشت آن چنین میفرمایند:
"شاهنشاهی ایران، از اولی که زاییده شده است تا حالا، روی تاریخ را سیاه کرده است. جنایات شاههای ایران روی تاریخ را سیاه کرده است. برج از سر درست میکردند: سر مردم را میبریدند، قتل عام میکردند، بعد برج درست میکردند با آن. برای این شاهها ما باید، ملت اسلام باید جشن بگیرد! بازار تهران باید از سرمایه خودشان بدهند برای این جشنها. جشن برای او باید گرفت که در پناه او مسلمین راحتند، جشن برای آنی باید گرفت که برای اینکه یک خلخالی از پای یک نفر معاهد، - معاهده - درمیآید آرزوی مرگ میکند نه کسی که اگر یک دفعه یک شعاری بر خلاف هوای نفس او داده بشود، بفرستد بریزند در دانشگاه. آقا نوشتهاند که دخترها را اینقدر زدهاند که پستانهای اینها محتاج به جراحی است، در همین چند وقت واقع شده است و نجف بیاطلاع است. [گریه حضار] فضاحتهای دیگر که کردند قابل ذکر نیست. چرا؟ برای اینکه شعار دادند که ماجشن 2500 ساله را نمیخواهیم، ما گرسنه هستیم، گرسنگی مسلمانها را رفع کنید، جشن نگیرید، روی مردهها جشن نگیرید. آقا برسانید به دنیا، چرا نجف اینقدر خواب است؟ ما مسئول نیستیم؟ تمام کار ما برای مسلمین درس است؟ فقط همین، که ما درس بخوانیم؟ ما نباید به درد مسلمانها برسیم؟ ما نباید اعتراض کنیم که چرا نفت ایران و اسلام را برای مملکتی که در حال جنگ با مسلمین است میفرستید؟ این اعتراض ندارد؟ نباید این گفته بشود؟ ما برای چه سلاطینی، برای چه سلاطینی جشن بگیریم؟ مردم چه خوشی از سلاطین [دارند]؟ برای آقامحمدخان قجر ما جشن بگیریم؟! در زمان خود ما - زمان خود من - بوده است آن روسیاهیهایی که به بار آوردند، برای کسانی که در مسجد گوهرشاد مسلمین را آنطور قتل عام کردند که خونهایش به دیوار تا مدتی بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسی نبیند، ما جشن بگیریم؟! برای آنکه 15 خرداد را پیش آورده، و به طوری که گفتهاند و یکی از علمای قم به من گفت که در قم چهارصدنفر را کشتهاند و روی هم رفته گفته میشود که پانزده هزار مردم را قتل عام کردهاند، ما جشن بگیریم؟! برای اینها ما باید جشن بگیریم؟! خوبهای اینها شقاوت داشتند. یکی از آنهایی که جزء خوبها حسابش میکنند و شاید فواتح برایش خوانده میشود، برای خاطر اینکه یکوقت به کالسکه او جسارت کرده بود یک فوج گرسنه - در بین راه حضرت عبدالعظیم نان خواسته بودند، گرسنه بودند، بیچاره بودند، یک سنگی هم پرت شده بود یا کرده بودند طرف کالسکه او- گفت که این فوج یا این دو فوج را طناب بیندازید، بردند طناب انداختند وعده کثیری را با طناب خفه کردند. "(1)
حضرت امام خمینی در بخشی از سخنان خویش میفرمایند:
"پس چه شد این حرفهای شماکه میگویید همه ایران در رفاه هستند؟ همه ایران در رفاه هستند و بچههایشان را میفروشند برای گرسنگی! در رفاهند همه ایران؟! چه رفاهی الان برای ایران هست؟ بازار ایران را دارند الان چپاول میکنند که یک مقداریاش را خرج این جشن مفتضحانه بکنند، باقیاش را هم خودشان مصرف کنند یا مامورین مصرف کنند. سرمایههای مردم و مسلمین بیچاره را صرف این میکنند و از بودجه خود مملکت چقدرها، چقدر میلیونها، دهها میلیون خرج یک همچو ملعبهای، یک همچو مضحکهای میکنند. برای چه؟ برای هوای نفس"(2)
برای آگاهی از اهداف خاص رژیم ستمشاهی از برگزاری جشنهای شاهنشاهی لازم است به واقعیتهای ذیل توجه شود:
رژیم خواهان بسط نظام لائیک به عنوان فرهنگ مستقر در جامعه بود و نظام شاهنشاهی در این باره، ترکیه را الگوی خود قرار داده بود. ارائه فیلمهای سینمایی، رمانهای غربی، انتشار کتابها و برگزاری جشن هنر شیراز و جشنهای 2500 ساله، جشنهای تاجگذاری و... ابزارهایی برای تحقق این هدف بودند. در ستایش بیست و پنجمین قرن تاسیس امپراتوری ایران، مردم و محمدرضا پهلوی در برابر آرامگاه کورش ادای احترام میکنند. عبارت زیر بخشی از آغاز و پایان سخنرانی شاه در مقابل مقبره کورش است كه به نقل از مطبوعات آن زمان نقل ميشود :
«...کورش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشی، شاه ایران زمین، از جانب من شاهنشاه ایران و از جانب ملت من بر تو درود باد.. کورش، شاه بزرگ در این لحظه درخشان تاریخ ملت ایران، من و همه ملت ایران به روان تو درود میفرستیم و خاطره فراموش نشدنی تو را پاس میداریم.....در میانه اکتبر 1971 میلادی، 69 نفر از سران کشورهای گوناگون یا نمایندگان آنها شامل 20 پادشاه و امیر، 5 ملکه، 21 شاهزاده، 16 رئیس جمهور، 3 نخستوزیر، 4 معاون رئیس جمهور، 2 وزیر خارجه در آرامگاه کورش در پاسارگارد حضور به هم رساندند. ...این یک مهمانی بزرگ نبود بلکه مراسم بزرگداشت 25 قرن تاریخ و تمدن بود. در طول روز کاروان اتومبیلها با اسکورت از شهر شیراز میگذشتند تا به جایگاه کاخ شاهان کهن ایران در دل بیابان بروند. کاخی که از زمان کورش به یادگار مانده بود. ...محل برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی در یک اردوگاه به صورت یک ستاره با 5 شاخه بود که از مرکز اقامتگاه سلطنتی منشعب میشد و این 5 شاخه نماد 5 قاره بود. 3 چادر بزرگ، 53 چادر کوچک مطلا و دارای تهویه مطبوع که با مبلهای ارسالی از فرانسه تزیین شده بود از امکانات محل اقامت مهمانان شاه بود. هر رئیس دولت یک چادر داشت با یک اتاق نشیمن، 2 اتاق خواب و حمام، اتاقی برای مستخدمان، یک آشپزخانه کوچک و یک ناهارخوری. شاه و شهبانو شخصا بر همه مقدمات این مراسم نظارت کرده بودند. شب بعد از مراسم شادباش، مهمانان از چادرهای خود بیرون میرفتند و تخت جمشید و ویرانههای کاخ جانشین او کورش و داریوش وسپس کمبوجیه را بازدید میکردند...10 هزار قاطر و 6 هزار شتر لازم آمد تا گنجینههای تخت جمشید را از آنجا انتقال بدهند. نقطه اوج مراسم برای مهمانان، برنامه نور و صدا در میان سنگهای عظیم بود، سنگهای عظیمی که همه رویدادهای تاریخ ایران را در آنجا به نمایش گذاشته بودند.
شاه میگوید:... در این روز بزرگ تاریخ ایران از تختجمشید، زادگاه شاهنشاهی کهنسال ایران در حضور سران کشورهای جهان، امیدوارم بتوانم الهامبخش همه مردم زمین در ادامه راه آنان باشم... رژه تخت جمشید آغاز میشود. ...ابتدا رژه مردان پارسی در لباسهای پوستی بود که ایام پیش از تاریخ را به خاطر میآورد. سپس نوبت به نیروهای هخامنشی میرسید، اولین سپاهی که جهان را مسخر کرده بود. آنها با تانکهایی میآمدند که دشمنان خود را به وسیله آنها در هم میشکستند و نوای شیپورهایشان نوید صلح را میداد. چگونگی طراحی لباس، سلاحهای جنگی و آلات موسیقی را باستانشناسان و تاریخ نگاران بیش از 10 سال مورد بررسی قرار داده بودند، زمانی که ابتداییترین وسایل و آلات جنگی وجود نداشت. در دورههای آغازین حتی افسار برای اسبها وجود نداشت و این دژهای چوبی بودند که دشمنان را به وسیله آنها محاصره میکردند و با کشتیها پلی را به طول 38 مایل در دریای مدیترانه به وجود میآوردند تا بتوانند از دریا بگذرند، آن هم قبل از این که دورههای ارتشهای نو فرا برسد...ارتش اسکندر مقدونی و دیگر ارتشهای بعدی از روشهای ایرانیان تقلید میکردند. در طول 500 سالی که دیوار چین ساخته شد، هانیبال از کوههای آلپ گذشت، سزار سرزمین گلها را فتح کرد و این سربازان پارتی سلسله ساسانیان بودند که مرزهای ایران را پاس میداشتند ووحشت در دل دشمنان میافکندند. روح ایران بارها سر بر افراشت و شیپورها هرگز از دمیدن باز نایستادند. سپس نوبت سپاهیان سامانی رسید، با نیزههای بلندشان و سلاحهای ویژهشان که همزمان با ترویج دین اسلام توسط محمد(ص) بود. سپس نوبت به صفاریان رسید و بعد نوبت به دیلمیان و آنگاه صفویان روی کار آمدند ... هنگامی که سپاهیان صفوی از مرز و بوم ایران پاسداری میکردند، کریستف کلمب سرگرم کشف آمریکا بود. بعد از سلسله صفوی حکومت نادرشاه افشار بود. دولت افشاریه معاصر پرنس چارلی بود که پرچم طغیان را در اسکاتلند برافراشت و این سلسله افشاریه بود که توپهای کوچکی را به نام زنبورک روی شترها سوار کرد و آن زمانی که سپاهیان زند دست به عمران و آبادانی کشور زدند و آرامش را در کشور برقرار کردند، اعلامیه استقلال آمریکا صادر شد....
شاه از برپایی این جشنها هدفهای زیادی را دنبال میکرد. وی با اجرای این مراسم سعی داشت که بر وجود نهاد سلطنت در ایران به مدت 2500 سال و تداوم این نهاد تا فرمانروایی خود تاکید کند و به ایرانیان بفهماند که ایران کشور بزرگی شده است و او به عنوان پادشاه این کشور، خود را وارث و نگبهان یک تاج و تخت 2500 ساله میداند. وی همچنان در پی کسب وجهه بینالمللی برای حکومت خود و تحکیم مشروعیت سلسله پهلوی بود تا بتواند در سایه آن، اعتماد دولتمردان بیگانه را برای سرمایهگذاری بیشتر در ایران بدست آورد. خودبزرگ بینی از دیگر انگیزههای شاه برای برگزاری جشن 2500 ساله بود.
شاه در مقایسه با بسیاری از شخصیتهای مطرح جهان که از وجهه مردمی برخوردار بودند، در میان مردم ایران جایگاهی نداشت. وی دارای امتیاز ویژهای نبود تا در برابر آن به خود ببالد. نه از نسب بهرهای داشت و نه از کمال. او برای جبران این سرخوردگی و نیز کسب اعتبار کاذب امیدوار بود که با پیوند دادن حکومت خود به کورش و 2500سال پادشاهی و احیای باستانگرایی یا نادیده گرفتن تاثیر انکارناپذیر اسلام در تاریخ 1400 ساله گذشته ایران، خود را در برابر جهانیان به عنوان پادشاهی توانا و بیهمتا قلمداد کند، تلاشی که البته ناموثر بود. »(3)
امام خمینی در بخشی دیگر از سخنانشان، درباره آثار شوم جشنهای شاهنشاهی چنین میفرمایند:
"این انقلاب ننگین و خونین به اصطلاح سفید، که در یک روز با تانک و مسلسل پانزده هزار مسلمان را- آنطور که معروف است - از پای درآورد، روزگار ملت را سیاهتر ساخت. زندگی دهقانان و زارعین اسیر را بیشتر تباه کرد. اکنون در بسیاری از شهرستانها و اکثر روستاها درمانگاه، دکتر و دارو وجود ندارد. از مدرسه، حمام و آب آشامیدنی سالم خبری نیست و - به حسب اعتراف بعضی از مطبوعات - در بعضی از دهات، کودکان معصوم را از گرسنگی به چرا میبرند ولی دستگاه جبار صدها میلیون تومان از سرمایه این مملکت را صرف جشنهای ننگین میکند، جشن تولد این و آن، جشن بیست و پنجمین سال سلطنت، جشن تاجگذاری و از همه مصیبتها بالاتر جشن منحوس 2500 ساله شاهنشاهی، که خدا میداند چه مصیبت و سیهروزی برای مردم و چه وسیله اخاذی و غارتگری برای عمال استعمار به بار آورده است. بودجه هنگفت و سرسام آوری که در این امر مبتذل صرف میشود اگر برای سیرکردن شکمهای گرسنه و تامین زندگی سیهروزها خرج میشد، تا اندازهای از مصیبتهای ما میکاست لیکن استفاده جویی و خودکامگی نمیگذارد که اینها به فکر ملت باشند. دستگاه جبار، با پول ملت مسلمان، برای شاهانی که در هر عصر ملتها را در زیر چکمههای نظامی خود خرد کردهاند، شاهانی که همیشه با مذاهب حقه دشمنی داشتند، شاهانی که دشمن اسلام بوده و نامه حضرت رسول(ص) را پاره کردند (4) شاهانی که نمونه آنان در عصر حاضر پیش چشم همه است، جشن میگیرد و چراغانی میکند." (5)
امام خمینی همچنین اعلام میکنند:
"هر روز میشنود، هر روز ناله مردم را میشنود، هر روز اطلاع میدهند که دخترها را چه کردند، دخترها را کشتند بعضیشان را، سر ناهار ریختند آن قلدرها و چماق کشها، ریختند سرناهار، دیگ، نمیدانم، [آب یا غذای] جوش را ریختند به سر این بیچارهها. چه شده است؟ گفتند: مثلا مرده باد زید، زنده باد زید. این آدم کشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را میخواهیم چه کنیم، جشن را آنها باید بگیرند که زندگی دارند، آنها باید بگیرند که یک حکومتی دارند که در تحت نظر آن حکومت در رفاه هستند، در پناه هستند. جشن برای حضرت امیر باید بگیرند که در زیر شمشیر او مردم در پناه هستند، مردم در امان هستند، هیچ کس نمیترسد در حکوت او الا از خودش، از حکومت نمیترسد. برای اینکه حکومت حکومت عدل است. حکومت عدل ترس ندارد، از خودش انسان باید بترسد. اما اینجا اینطوری است؟"(6)
پاورقی:
1 - صحیفه امام، ج 2، ص 363 و 364
2 - همان مدرک، ص 364
3 - هفته نامه "ایام" شماره61، ص 5
4 - اشاره به جسارت خسروپرویز، پادشاه ساسانی
5 - صحیفه امام، ج 2، ص 325
6 - همان مدرک، ص 367منبع : باشگاه اندیشه

هامون به نقل از بولتن نیوز:
عبدالله مهتدی، سرکرده گروهک تروریستی کومله، سه شنبه هفته گذشته با هیاتی از سرکردگان حزب منحله دمکرات کردستان ایران به سرپرستی مصطفی هجری جلسه برگزار کرد. این چندمین نشست میان دو طرف در 6 ماهه گذشته محسوب می شود اما از آنجا که به فحش و الفاظ رکیک کشیده شد متفاوت از جلسات قبلی بود.به گزارش بولتن نیوز از زرگویزله، مقر اصلی گروهک کومله مهتدی، در این نشست که در فضایی پرتنش و جنجالی برگزار شد، اوضاع سیاسی جمهوری اسلامی، وضعیت منطقه ای ایران، کردستان و خاورمیانه بررسی شد.
سرکرده تروریست کومله در این جلسه، پیشنهاد تشکیل یک ستاد مشترک برای اتخاذ سیاست های همسو در قبال اتفاقات آینده را به هجری سرکرده دمکرات می دهد. اما مثل همیشه سرکرده تروریست حزب منحله و تجزیه طلب دمکرات کردستان ایران، شروع به بهانه تراشی کرده و راضی به تشکیل ستاد پیشنهادی مشترکی که عبدالله مهتدی پیشنهاد آن را داده بود نمی شود.
عبدالله مهتدی که در صدد است تا با تشکیل و ایجاد این ستاد مشترک، پول های بیشتری را به جیب بزند، این پیشنهاد را در زمانی ارائه می کند که حزب منحله دمکرات مانند گذشته اعلام کرده حزب مادر و اصلی در کردستان ایران است و آنها بیشتر از همهی احزاب و گروه ها در بین مردم جایگاه دارند و دیگر احزاب و جریان ها، خصوصا کومله مهتدی، جایگاهی در کردستان ایران و در میان مردم آگاه کرد ندارند.
پیش از این عبدلله مهتدی این پیشنهاد را به دیگر جریان های اپوزیسیون کردی داده بود اما هیچکدام از آنها تا کنون این پیشنهاد را قبول نکرده اند، چرا که می دانند منفعت تشکیل چنین ستادی تنها به جیب شخص عبدالله مهتدی سرکرده گروهک تروریستی و تجزیه طلب کومله می رود.
اخبار داخلی حاکی از آن است که پس از تبادل نظر دو طرف در خصوص وضعیت احزاب مخالف کردی و بحث در خصوص ادامه ارتباطات فی مابین و تشکیل ستاد مشترک، این نشست با سخنان تند عبدالله مهتدی سرکرده کومله خطاب به مصطفی هجری سرکرده حزب منحله دمکرات، به جنجال و تنش کشیده شده است.
عبدالله مهتدی از حزب منحله دمکرات بشدت انتقاد کرده که چرا آنها با شاخه های دیگر کومله که بنام کومله فعالیت دارند، رابطه داشته و حتی در نشست های خود با کومله های علیزاده و عمر ایلخانی زاده، از آنها بعنوان کومله یاد کرده اند.
هجری نیز بعد از اعتراضات مهتدی عصبانی شده و با لحنی تند و هشدار آمیز، خطاب به عبدالله مهتدی می گوید: هر وقت که شما از همکاری و برگزاری جلسات مشترک با شاخه انشعابیون حزب منحله دمکرات یعنی جناح خالد عزیزی دست برداشتید و در جلساتتان با آنها، از عنوان "حزب دمکرات کردستان" استفاده نکردید آنگاه حق دارید از ما انتقاد کنید.
هجری در ادامه می گوید: حزب دمکرات فقط یکی است و آن هم حزب دمکرات کردستان ایران به سرکردگی مصطفی هجری است و هر دیدار و ملاقاتی از جانب شما با این شاخه از حزب دمکرات (شاخه خالد عزیزی) به مثابه تایید و به رسمیت شناختن عنوان و نام حزب دمکرات کردستان برای انشعابیون از ما خواهد بود.
بعد از پاسخ های هجری، مهتدی بشدت خشمگین شده و خطاب به هجری با لحن توهین آمیزی می گوید: بس کنید رفیق مصطفی، حد و جایگاه خودتان را بشناسید. بدانید با کی دارید اینگونه حرف می زنید. ما با هر حزبی که دوست داشته باشیم فارغ از اینکه دوست شما باشد یا دشمن، جلسه و نشست برگزار می کنیم و به کسی هم ربطی ندارد!
هجری هم در پاسخ گفت: کاکه عبدالله مهتدی خان! موضوع تنها این نیست. شما حتی مانع به نتیجه رسیدن اتحاد میان احزاب و جریان های کردستان ایران هستید. مثلا در رابطه با شرکت در جلسات اپوزیسیون فارس تند رو، شما نزدیکی زیاد و مستمری با این گروه ها داشتید.
سرکرده حزب منحله دمکرات کردستان، در ادامه حملاتش به مهتدی اضافه می کند: شما بدون در نظر گرفتن مصالح و حقوق کردها و احزاب و جریان های کردی با اپوزیسیون فارس تند رو در کنفرانس هایی نظیر واشنگتن، لندن، اولاف پالمه در استکهلم سوئد، کنفرانس کلن آلمان و کنفرانس اخیر بروکسل ، ،بطور خودسرانه و بی برنامه شرکت کردید.
هجری می گوید: آقای مهتدی بهتر نیست که شما قبل از شرکت در این نوع کنفرانس ها، جلسات و نشست ها با اپوزیسیون فارس، بعنوان یک حزب کردی برنامه های خود را با ما هماهنگ کنید؟ این کار شما سبب شده تا اپوزیسیون کرد با هم هماهنگ و همصدا نباشند.
عصبانیت مصطفی هجری در این لحظه به اوج خود رسیده و به معرفی همسر عبدالله مهتدی (ناهید بهمنی) در کنفرانس های خارج کشور، بعنوان نماینده و رئیس زنان کردستان ایران اشاره می کند و می گوید: آقای مهتدی شما مثل باراک اوباما و یا مثل روسای جمهور کشورها، همسر خود را در هر جلسه و کنفرانسی با خود بعنوان بانوی اول! همراه می برید و او را بعنوان نماینده و رئیس زنان کردستان ایران معرفی می کنید؟!
هجری اضافه می کند: خانم شما ناهید بهمنی در کدام انتخابات بعنوان نماینده و رئیس زنان کردستان ایران انتخاب و یا حتی منصوب شده است؟! حتی 80 در صد مردم کردستان ایران نام ناهید بهمنی را هم نشنیده اند. پیشمرگان زن ما در حزب دمکرات هم هنوز نمی دانند ناهید بهمنی کیست؟!
سرکرده حزب منحله دمکرات می گوید: با این اوصاف همسر شما چگونه خود را بعنوان نماینده و رئیس زنان کردستان ایران به دروغ معرفی می کند؟ و یا در تلویزیون های صدای آمریکا و بی بی سی فارسی حاضر شده و جعل عنوان کرده و از این عنوان برای خود استفاده می کند.
در این هنگام عبدالله مهتدی که میزبان این نشست بود به نشانه اعتراض جلسه را ترک کرد و عملا به هیات رهبری حزب منحله دمکرات بی احترامی آشکاری کرد.
این جنجال ها با سانسور خبری روبرو گردیده و کومله و دمکرات برای جلوگیری از تنش در بین پیشمرگان دو طرف، در این رابطه سکوت کرده اند.
لازم به ذکر است: این اتفاقات در حالی روی می دهد که کومله مهتدی و دمکرات هجری، متحد و هم پیمان نزدیک هم هستند و در اسفند سال گذشته، سرکردگان این گروهک های تروریستی یعنی عبدالله مهتدی و مصطفی هجری در دیداری مخفیانیه به دستبوسی رضا ربع پهلوی پسر شاه مخلوع ایران رفته بودند.
اعتراض مردم به رفتار نادرست باران کوثری
وقتی بیماری قلبی میرحسین موسوی باعث وجد فعالان جنبش سبز می شود!
چه کسی جلو دار شعبون بی مخ های سینمای ایران است
اگر چه ملت ایران ماجرای عربده کشی های شعبون بی مخ و یاران او را در تاریخ مشروطه به خوبی به یاد دارند اما اینک در کمال تاسف جامعه هنری و فرهنگی ایران شاهد ظهور شعبون بی مخ هایی در این عرصه هستند.
اخبار مربوط به جيگر را اينجا به اشتراك بگذاريد + تصاوير
هامون به نقل از باشگاه خبرنگاران:
حركت عجيب و البته قابل پيش بيني بي بي سي فارسي (قابل پيش بيني از اين جهت كه تلويزيون وابسته به خاندان سلطنتي در زمانهايي كه دستش به هيچ جايي بند نيست دست به دامن مواردي ميشود كه موجبات تمسخر و البته تعجب ديگران را فراهم ميآورد) در ممنوع التصوير كردن شخصيت جيگر در برنامه پر طرفدار كلاه قرمزي كه در ايام مناسبتي سال پخش ميشود باعث شد انتقادات و تمسخر گسترده كاربران داخلي و خارجي به سمت مديران شبكه بي بي سي فارسي نشانه رود.
هنوز ساعتي از انتشار خبر سراسر دروغ بنگاه وابسته به بهائيان نگذشته بود كه پيامكهاي زيادي بين مشتركان تلفن همراه رد و بدل شد. آري بي بي سي فارسي در مورد جيگر به پيامك جوك ايرانيان تبديل شد.
مشتركان ضمن به سخره گرفتن دست اندركاران تلويزيون بي بي سي فارسي در پيامكهاي خود خبر از پيوستن جيگر به تيم خبري بي بي سي فارسي مي دادند.
اما در اين ميان سايتها و وبلاگها هم بيكار نبودند و با قرار دادن كاريكاتور و مطالب طنز بر روي خروجي خود شبكه وابسته به ملكه را بيش از پيش مورد تمسخر قرار ميدادند.
در يكي از موارد وبلاگي با طرح سوال 4 گزينهاي نوشت:
جیگر در بی بی سی؟
۴- به نظر شما در صورت تایید خبر ممنوع التصویر شدن "جیگر" آینده وی چگونه رقم می خورد؟!
الف. می رفت از شهر، به روستایی، آنجا که دارد، آب و هوایی(!) و سپس در آنجا با "پاریکال" ازدواج می کرد و تا آخر عمر به خوبی و خوشی در طویله ای (به همراه چند کره خر)زندگی می کرد!
ب. هر طور شده خودش را به آنطرف آب ها می رساند و در مستندهای "نشنال جئوگرافیک" نقش "خر" رابازی می کرد!
ج. او نیز به مانند "ز.امیر ابراهیمی" به بی بی سی فارسی دعوت شده و خبرنگار این شبکه می شد!
د. افسردگی می گرفت و خودش را از یک دره به پایین پرتاب می کرد و سپس از گوشتش در رستورانهای غیرمجاز استفاده میشد.
در نمونهاي ديگر و در سري كاريكاتورها، طرحها و عكسهاي منتشر شده در سطح فضاي مجازي كاريكاتوري با اين مضمون كه جيگر به بي بي سي نقل مكان كرده و عنوان ميكند كه هر خري را به اين شبكه راه نميدهند منتشر شد كه با استقبال زياد مخاطبان مواجه شد.
برخي جيگر را نجات غريق بي بي سي ميدانستند و برخي هم عنوان ميكردند بي بي سي بعد از پائين بردن تابلو يكي از سران فتنه، تابلو جيگر را بالا برده است.
البته تيترهاي خبري پس از اين بي بي سي فارسي هم كه پس از اين روي خروجي خواهند رفت بسيار جالب توجه بود، برخي كاربران اينترنتي در مطلبي كه جاي خود را در پيامكها هم باز كرد، تيترهاي بي بي سي در آينده را اينگونه نوشتند:
تيتر اخبار بی بی سی در روزهای آینده
پس از نگرانی عجیب بی بی سی در مورد جیگر محبوب کلاه قرمزی، سر تیتر اخبار روزهای آینده ی بی بی سی به شرح زیر اعلام شد:
سرتیتر اخبار بی بی سی در روزهای آینده
پشت پرده روابـــط کلاه قرمـــزی و سرونـــاز...
عمو پورنگ به دلیل سرعت غیرمجاز جریمه شد...
خاله نرگس در پاتختی دختردایی اش شرکت نمیکند...
حنــــا بر اثر وقوع طوفــان در مزرعـه به شدت مجروح شـد...
جودی آبوت نسبت به وضع حقوق بشر در تهران ابراز نگرانی کرد...
سوقصد تروریست های ناشناس به خانواده دکتر ارنست ناکام ماند...!
جيگر شخصيت محبوب كلاه قرمزي در ديداري دوستانه با ملكه انگليس ديدار خواهد كرد...
اعطاي نشان سر و دوك به جيگر توسط ملكه انگليس...
دعوت بي بي سي فارسي از جيگر براي دعوت به همكاري...
شما هم ميتوانيد پيامكها، طرحها و مطالبي كه در اين خصوص دريافت كردهايد و يا ايده پردازي نمودهايد را در قسمت نظرات اين خبر براي ما ارسال كنيد تا به انتشار عمومي گذاشته شود.
تهديد حمله به ايران يک لفاظي بي نتيجه است
وزير اطلاعات رژيم صهيونيستي، گفته هاي مقامات اين رژيم در حمله نظامي به ايران را تنها يک لفاظي بي نتيجه دانست.
|
![]() |
هامون به نقل از سیرنیوز به نقل از السفير؛ «دان مريدور» با اعلام اين مطلب افزود: اظهارات مقامات رژيم اسرائيل مبني بر حمله احتمالي به ايران، لفاظي است که نتيجه اي براي اين رژيم درپي نخواهد داشت. وي با بيان اينکه در شرايط کنوني هرگونه حمله به تأسيسات هسته اي ايران، نتيجه اي عکس براي رژيم صهيونيستي بجاي مي گذارد، اين اقدام را باعث هرچه قوي تر شدن ايران دانست. گفتني است؛ طي روزهاي اخير، بسياري از مقامات سابق و کنوني رژيم صهيونيستي، اظهارات نتانياهو نخست وزير اسرائيل مبني بر حمله به ايران را، غيرمنطقي و ناشي از ضعف سران اين رژيم برشمردند. در همين حال، «مايکل هايدن» که در زمان حمله هوايي رژيم صهيونيستي به سوريه به بهانه انهدام تأسيسات هسته اي اين کشور، رئيس سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا بود در مصاحبه با هاآرتص گفت: نيازي نيست تا در شرايط فعلي تصميم به حمله کردن به ايران بگيريم. اين مقام سابق آمريکايي در ادامه دليل اين اظهارات خود را اينطور بيان کرد: همانطور که ارزيابي هاي جديد نشان مي دهند ايران تا پيش از سال 2013 و يا 2014 به توانايي ساخت تسليحات اتمي دست پيدا نمي کند از همين رو در شرايط فعلي نيازي به حمله نيست. هايدن در خصوص تلاش هاي رژيم صهيونيستي براي آغاز جنگ جديد در خاورميانه گفت: من نيت اسرائيل را درک نمي کنم اما علوم هندسه و فيزيک به ما مي گويند که برنامه هسته اي ايران يک چالش بزرگ براي هر ارتشي است و منابع اسرائيل براي مقابله با ايران بسيار محدودتر از منابع آمريکاست. وي درباره اينکه چرا در شرايط فعلي نيازي به حمله به ايران نيست، گفت: هنوز اطمينان کاملي درباره اينکه همه اهداف شناسايي شده باشند وجود ندارد.
|
فرمانده کل سپاه: دشمن جرات عملي کردن تهديدهايش را ندارد
فرمانده
کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به تشديد تهديدهاي دشمن عليه
ايران گفت: دشمنان تهديد نظامي ميکنند اما جرات تهديد عملي را ندارند.
|
![]() |
هامون
به نقل از سیرنیوز ، سردار سرلشکر محمدعلي جعفري در مراسم افتتاحيه اجلاس
سالانه سازمان بسيج اساتيد که در تالار قدس کتابخانه آستان قدس رضوي برگزار
شده است با بيان اينکه "دنيا در حال يک تحول است و موقعيت ويژه کشور ما
قابل انکار نيست"، افزود: شما جمع خاصي از اساتيد بسيجي و انقلابي هستيد که
پذيرفتهايد مدافع ارزشهاي انقلاب و پيادهسازي اهداف آن باشيد. وي با
بيان اينکه "وقتي عنوان فرماندهان جنگ نرم به اساتيد دانشگاهي داده ميشود،
اين يک مسئوليت بسيار سنگين است"، خطاب به اساتيد بسيجي گفت: شما
فرماندهان جنگ نرم امروز هستيد. ما روز به روز شاهد موفقيتهاي ايران هستيم
و از تهديدات دفاعي، نظامي و امنيتي عبور کرديم و مهم اين است که بدانيم
در اين مقطع در چه شرايطي قرار داريم و چه مسالهاي براي جمهوري اسلامي مهم
است. جعفري با اشاره به "اينکه جنگ نرم نوعي جنگ است که خوب حس نميشود"،
اظهار کرد: وقتي جنگي حس نشود استعدادها هم خوب به کار گرفته نميشود. در 8
سال دفاع مقدس مردم مقابل تهديدها ايستادند و کمتر از يک سال نيروهايي که
هيچ تجربهاي در زمينه نظامي نداشتند، در جبههها صاحبنظر شدند و با بسيج
نيروها خرمشهر آزاد شد و بعد از آن 7 سال براي انتقامگيري با دشمن
جنگيديم. فرمانده کل سپاه افزود: يکي از بزرگترين پيامدهاي جنگ 8 ساله اين
بود که نيروهاي استکبار به اين نتيجه رسيدند که با ايران نميشود با زور و
جنگ رفتار کرد و نميتوانند ارادهشان را به ايران تحميل کنند. وي با بيان
اينکه "در حال حاضر دشمنان تهديد نظامي و دفاعي ميکنند اما جرات تهديد
عملي را ندارند و از بيان آن پرهيز ميکنند"، تصريح کرد: امروز در جنگ
نرم، نيروهاي دانشگاهي و حوزوي داراي تکليف هستند و بايد با ديد جنگي در
اين عرصه قدم بگذارند. فرمانده کل سپاه با اشاره به اينکه "جنگ نرم بسيار
خطرناکتر از جنگ سخت است"، تاکيد کرد: در جنگ نرم بايد هر عنصر و فرمانده
با حسي که نسبت به تهديد ميبيند متناسب با توانمنديهاي خود در اين عرصه
اقداماتي را انجام دهد. وي خطاب به اساتيد بسيجي ادامه داد: پيشتازي در
عرصه هاي نبرد در جنگ نرم، مبتني بر توانمنديهاي فردي است؛ بويژه براي شما
که فرماندهان جنگ نرم قلمداد ميشويد. پيشتازي در اين عرصه اين است که بر
اساس انتظارات مقام معظم رهبري عمل کنيم. جعفري با بيان اينکه "ما از نعمت
رهبري هوشمند برخورداريم"، تاکيد کرد: مقام معظم رهبري جزييات مشکلات و
راهبردهاي عملياتي را بيان ميکنند اما مشکل از ماست که براي اجراي آن کم
تلاش ميکنيم و در همه بخشهاي مختلف کشور اين مشکل وجود دارد. امروز
شرايطي استثنايي براي توسعه دين خدا به وجود آمده و نميتوانيم در برابر
اين شرايط حرکتي عادي و معمولي داشته باشيم. فرمانده کل سپاه با بيان اينکه
"در جنگ نرم بين اسلام و کفر، سلاح ما قلم، زبان، فکر و انتقال آن به
ديگران است"، ادامه داد: نقش فرماندهان جنگ نرم در کادرسازي و تربيت نيرو
براي اداره جامعه اسلامي و تحول در علوم انساني است که هنوز نتيجه نداده و
يکي از مهمترين وظايف اساتيد انقلابي ما اين است که بايد برنامه و طرحهاي
اجرايي داشته باشند. ما فرصت نداريم و همين امروز هم دير است. انقلاب
اسلامي به شدت منتظر اقدامات انقلابي ماست و بايد خالصانه نيت و براي ياري
دينمان از تمام توانمان استفاده کنيم. وي با تاکيد بر اينکه "حفظ کردن
روحيه انقلابي براي انقلاب اسلامي کار سادهاي نيست و اين مسووليت را هر
بسيجي در هر مقامي بايد داشته باشد"، خاطرنشان کرد: ايدهپردازيها در کشور
کمتر اجرا ميشود و به نظر ميرسد که ضرورت تبديل ايدههاي خوب به
راهکارهاي اجرايي لازم است. بايد از شعار دادن کم کنيم و به اقدامات عملي
بپردازيم. صحبت اصلي مقام معظم رهبري، وضعيت جهان در حال تحول است. بيداري
اسلامي امروز در بسياري از کشورها و ناموفق بودن آمريکا براي تسلط بر
خاورميانه و حوادث امروز اروپا شواهد اين ادعا است. جعفري همچنين، با اشاره
به سخنان اخير مقام معظم رهبري اظهار کرد: وجهه آمريکا که به عنوان متهم
در دنيا مطرح است، افول کرده و مرگ بر آمريکا ديگر شعار اختصاصي ملت ايران
نيست و همه ملتهاي دنيا همين را ميگويند. امروز همه، آمريکا را دولتي
طرفدار ظلم و سلطه بر ملتها و مداخلهگر در همه امور ميشناسند و اين
نشانههاي تحول عظيم جهان است. فرمانده کل سپاه افزود: رهبري نتيجهگيري
کردند که تحول در سطح جهان امري قطعي است و فرمودند ايران در اين تحول
تماشاچي نيست و نقش محوري بر عهده دارد. ايشان به ذخاير عظيم زيرزميني و
سرمايه انساني و نکات اميدبخشي اشاره کردند که هر کدام از اين مسايل براي
ما حجت است. وي با تاکيد بر اينکه "غرب و اروپا توان ايدهپردازي براي بشر
را ندارند و در مقابلش جمهوري اسلامي داراي حرفي نو و زايش فکري است"،
يادآور شد: مقام معظم رهبري فرمودند به جز صدر اسلام هيچوقت اين طور نبوده
که دين با زندگي بشر توام باشد. اين موضوع رسالت حوزه و دانشگاه را سنگين
ميکند و با حماسهسازيها و تحمل سختي فراوان امروز اين در جهان جا افتاده
که اسلام براي زندگي طرح و ايده دارد و قوانين اسلامي براي زندگي بشريت
است. فرمانده کل سپاه در پايان تصريح کرد: پيامي که انقلاب اسلامي به ديگر
جوامع ارسال کرده اين است که دين اسلام ميتواند ادارهکننده جامعه باشد؛
مسالهاي که غربيها نقطه مقابل آن حرکت ميکنند
|
درگیری شهید اندرزگو با باند مهدی هاشمی/ پیشبینیهاي اندرزگو از آینده انقلاب و آيت الله خامنهاي
قبل از پرداختن به شهید اندرزگو باید درباره جایگاه این گونه شهدا در جامعه دینی صحبت، و به عنوان یک ضرورت اجتماعی درباره این گونه شخصیت ها مطالعه کرد.
شهید اندرزگو به تعبیر امام (ره)، نیمی از انقلاب بود
جایگاه ایشان در شکل گیری انقلاب اسلامی به گونه ای بود که امام (ره) گفتند: «او نیمی از انقلاب بود»، تمام فعالیت ها و زحمت های زندانیان و مبلغین انقلابی در یک طرف و در طرف مقابل این شهید است.
امام (ره) درحالی این حرف را زدند که شاهد همه فعالیت ها بودند، بعید می دانم امام(ره) در مورد کس دیگری این گونه تعبیری به کاربرده باشند. امام (ره) در مورد کسانی که کار علمی و معنوی برای انقلاب کردند، شهدا و حتی کسانی که پایگاه اجتماعی بلاد بودند همانند ائمه جماعات، این تعبیر را به کار نبردند.
شهید اندرزگو؛ نخ تسبیح فضائل انقلاب
شهید اندرزگو حکم نخ تسبیح فضایل انقلاب را داشت. شما وقتی تسبیح را نگاه می کنید، تنها دانه های آن را می بینید، درحالی که اگر نخ تسبیح نباشد، دانه ها از هم می پاشد.
اگر بخواهیم شبیه این شهید را نام ببریم تنها شاگرد برجسته وی، مرحوم ابوترابی را می توان نام برد؛ آن سرافرازی که آن نقش برجسته را در اسارت ایجاد کرد.
شهید اندرزگو؛ ودیعهای الهی برای انقلاب
وقتی به مرحوم ابوترابی و نقشش در دوران اسارت نگاه می کنیم، می بینیم که به اعتراف همه، اسارتگاه را تبدیل به دانشگاه کرده بود.
مرحوم ابوترابی مثل یک ودیعه الهی برای آزادگان بود و این نقش را شهید اندرزگو برای کل انقلاب داشت. همه این نقش کلیدی در اسارت را در حالی برای مرحوم ابوترابی، اعتراف می کنند که وی شاگرد شهید اندرزگو بود.
خاطرهای از توسل شهید اندرزگو به حضرت زهرا(س)
یکی از خاطراتی را که از برادر مرحوم ابوترابی شنیدم نقل کنم؛
در زمان قبل از انقلاب شهید اندرزگو و مرحوم ابوترابی، مقداری اسلحه پشت ماشین پنهان کرده بودند تا به جایی منتقل کنند. ظاهرا این قضیه لو رفته بود و برای همین ساواک ایست بازرسی گذاشته بود تا ماشین ها را بگردند.
مرحوم ابوترابی می گوید: در ماشین نشسته بودیم که متوجه شدیم ساواک در حال گشتن ماشین هاست، نگران این بودم که شهید اندرزگو دستگیر شود، منتظر بودم تا ببینم شهید چه می کند.
ساواکی ها آمدند و نگاهی کردند و گفتند شما برید. بعد از رفتن پرسیدم چی شد؟ شهید گفت: یک لحظه به حضرت زهرا (س) توسل کردم و مادرمان ما را از این جا رد کرد.
بارز بودن توسل به حضرت زهرا (س) در زندگی شهید اندرزگو
توسل در زندگی شهید اندرزگو خصوصا به حضرت زهرا (س) بارز بود. در جبهه ها هم بیشترین توسل رزمندگان به حضرت زهرا (س) بود، خیلی از عملیات ها در ایام فاطمیه انجام می شد، در عملیات فتح المبین، رمز عملیات یا زهرا (س) بود و آن فتح مبین رقم خورد؛ اینها همه حساب شده است.
انقلاب ما با توسل به حضرت زهرا (س) پیروز شد، من دو نیمه از انقلاب را برایتان گفتم، یکی شهید اندرزگو و دیگری دفاع مقدس.
دو نفری که همیشه گردان را نجات می دادند
در جنگ، در یک گردان، یک یا دونفر همیشه بودند که آن گردان را نجات می دادند، اتفاقاتی که برای این یک یا دو نفر می افتاد را هم کسی جز خدا خبر ندارد، همه کسانی هم که شاهد این اتفاقات برای این افراد بودند، باقی نمی ماندند؛ برای همین فقط خدا می داند که برای این افراد چه اتفاقی می افتاد؛ مثل شهید احمدی روشن که می گویند سایت نطنز حاصل تلاش ایشان بوده است.
این یکی دو نفر حکم نخ تسبیح را دارند و نقش فوق العاده ای هم ایفا می کنند. بنابراین باید در مورد جایگاه شخصیتی آنها فکر کرد.
قرار نیست همه جامعه خوب شوند
اصلا قرار نیست که همه جامعه خوب شوند، لازم هم نیست. اگر همه جامعه هم خوب شوند بازم هم یکی دونفر هستند که از بقیه خوبترند. مثل فیلم سینمایی که یک یا دو نفر بیشتر نمی توانند قهرمان فیلم باشند. البته این مثال مع الفارغ است و قابل مقایسه با جامعه نیست.
در حقیقت جامعه آن یک نفرها هستند که در آن نقش ایفا می کنند، اگر شما همه جوانان خوبی باشید و بخواهید یک کار انجام بدهید، قریب به اتفاق شما کار اندکی انجام می دهید و یکی یا دو نفر نقش برجسته تری پیدا می کنید.
این برجستگی قبل از اینکه به افراد بستگی داشته باشد به جامعه بستگی دارد. قرآن می گوید: اگر 10 نفر یا 20 نفر بایستید به شما می گویم که چگونه همه قله ها را فتح می کنید.
تفاوت تربیت نخبگان انقلابی و کار عمومی
کار فرهنگی دو قسمت است؛ تربیت نخبگان و خواص انقلاب و دیگری کار عمومی کردن. این دو متفاوت است. خیلی وقت ها می بینیم که خیلی از مراکز کار عمومی می کنند و می خواهند همه را جذب کنند.
دوستان به من می گویند: من می توانم با صحبت هایم ضد انقلاب و بی نماز را هم جذب کنم؛ پس بروم برای غیرمذهبی ها سخنرانی کنم؛ اما من حرف های ناگفته ای دارم که باید به انقلابی ها بگویم، برای همین تمایل دارم خوب ها را خوب تر کنم.
تفاوت ابوذر، کمیل و مالک از منظر امام علی (ع)
اگر دقت کنید، نیاز ما به جمعیت های خوب کمتر است، بلکه نیاز به نخبگان داریم. این نبخگان باید توان بیشتری داشته باشند؛ حضرت امیر المونین (ع) به ابوذر گفت: تو رئیس یک نفر هم نشو، چون نمی توانی. به کمیل هم گفت: بدون اجازه من آب نخور. اما درباره مالک اشتر فرمودند: هر جا فکر کند همانند من فکر می کند.
نخبگان که ستون جامعه اند، ناگهانی به وجود نمی آیند. در مورد ویژگی این گونه شخصیت ها باید مطالب بیشتری مطالعه کرد.
کمبود نخبگان؛ عامل اصلی مشکلات
این شخصیت ها اهمیت فوق العاده ای دارند؛ به حدی که اگر مشکلاتی در جامعه به وجود آید به این خاطر است که از آن نخبگان کم داریم و نمی توانیم مدعی باشیم که عموم مردم را کم داریم.
وقتی احساس می کنیم این گونه شخصیت ها را کم داریم، باید بدانیم که همه گرفتاری ها از خود ماست. اصلا نباید خوشحال باشیم که یک جمع خوب هستیم که پای انقلاب ایستاده ایم و کار می کنیم، همین ماها هستیم که وضعیت را این گونه کرده ایم.
کسانی که نمی توانند از رفیق بازی بگذرند، به راحتی دچار مصلحت اندیشی می شوند؛ به بیماری هایی دچار می شوند که در هیچ آزمایش خونی هم نشان داده نمی شود.
باید در شهید اندرزگو، مرحوم ابوترابی که در واقع شهید است و امثال شهید بهشتی این نخ تسبیح بودن را دید. امثال این افراد به سادگی پیدا نمی شود.خیلی از بچه مذهبی ها از ویژگی های این شخصیت ها، عاری هستند.
درگیری شهید اندرزگو با باند مهدی هاشمی قبل از انقلاب
شهید اندرزگو با جریان مهدی هاشمی قبل از انقلاب درگیر شد و اصلا موافقشان نبود. این درحالی است که کسی مثل منتظری در دام مهدی هاشمی اسیر شد که امام می گفت من چند بار در منتظری خلاصه می شوم.
یک کسی به من می گفت یکی از رفقای منتظری بعد از ربوده شدن امام موسی صدر، گفت بعد از امام کسی جز منتظری دیگر نیست.
مثل منتظری اسیر مهدی هاشمی شد اما شهید اندرزگو نه، صلابت شهید اندرزگو جدای از بصیرتش است؛ او میان دو تا انقلابی، در رو در بایستی گیر نکرد.
جایگاه شخصیتی شهید اندرزگو در جامعه، مطابق سنتهای الهیست
این نقش در جامعه مدنی و انقلابی طبق سنن الهی تعریف شده است، همیشه به چنین افرادی نیاز داریم، کسانی که محور و سنگ زیرین آسیاب باشند.
مشکل امروز ما این است که این گونه افراد را کم داریم، در بقیه بخش ها مشکل نداریم؛ از نظر بی نمازهای جامعه مشکلی نداریم، در مورد عرق خورها و ضد انقلاب همه چیز نرمال است، در مورد میزان جهالت و معرفت همین قدر که داریم خوب است. بیشتر از این هم نباید انتظار داشته باشیم.
برای آمدن امام زمان (عج) نگفته اند که مثلا دو درصد جمعیت جهان یار امام شوند. هر چه نسل و جمعیت بیشتر شده است، 313 نفر یار امام زمان همان تعداد باقی مانده است.
شخصیت های برجسته، کاستی های بچه حزب اللهی ها را جبران می کنند
نقش شخصیت های برجسته انقلاب اسلامی از قوه قضائیه هم بیشتر است. قانون و قانون گذار برای جامعه ضروریند، مثل اسکلت برای جامعه می مانند، اما با تمام اهمیتشان چقدر برای جامعه اثر دارند؟ این شخصیت های برجسته جامعه اند که به جای کاستی های همه بچه حزب اللهی ها کار می کنند، جلودار هستند و نقششان در قوام جامعه از قانون و قانون گذار هم بالاتر است.
جامعه انقلابی به تک افرادی که عمود جامعه اند، خیلی وابسته است، همه جامعه باید تحت لوای این چنین افرادی معنا پیدا کنند و در راس چنین شخصیت هایی، ولی خداست.
فکر نکنید ساختارها اگر به خوبی طراحی شوند، بدون این گونه افراد، سازمان ها اداره می شوند. امام زمان (عج) در عصر ظهور، بهترین و دقیق ترین طراحی های جامعه بشری را انجام می دهند، اما چرا کارشان وابسته به 313 نفر است؟ چون کار جامعه بشری بدون افراد پیش نمی رود.
اگر بخواهیم در شجاعت و فداکاری در عرصه مبارزه و سیاست مشابه شهید اندرزگو مثال بزنیم، جز مقام معظم رهبری نمی توانیم اسمی بیاوریم.
ثمره خلوص نیت رهبر انقلاب در ولایت ایشان است
رهبر انقلاب 10 سال با خلوص نیت در اوایل انقلاب جنگیدند، ثمره و بخش کوچکی از آن اخلاص در ولایت ایشان نمود پیدا کرده است و خداوند هم همه خوبی های بندگان را در این دنیا جواب نمی دهد بلکه در بهشت پاسخ می دهد. کمتر کسی مثل مقام معظم رهبری از امام بهره بردند.
پیش بینی شهید اندرزگو از شهادتش، آینده انقلاب و مقام معظم رهبری
شهید اندرزگو قبل از انقلاب و آمدن امام به ایران، به خانواده اش آمدن امام و پیروزی انقلاب را می گوید و از شخصی به نام سید علی اسم می آورد که یا رئیس جمهور می شود یا بعد از امام (ره)، رهبر.
شهادت قبل از انقلاب هم معنای خاصی دارد، این غربت، خاص شهید اندرزگو است.
باید نسبت به چنین آدم هایی تواضع داشته باشیم، اگر تواضع داشتیم، نشانه عاقبت به خیری است. این گونه شخصیت ها را باید در مقابل افراد مدعی بگذاریم تا از حجالت و شرم آب شوند.
اولین عملیات بزرگ ما، فتح المبین با رمز حضرت زهرا (س) بود، دومین عملیات گسترده هم بیت المقدس با رمز یا علی (ع) بود. سومین عملیات والفجر بود، از آنجایی که با شکست همراه شد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند و در آن بیشترین شهید را هم دادیم؛ رمز این عملیات یا الله بود.
این روی خیلی زیادی می خواهد که یک ساله از 14 معصوم بگذریم و به یاالله برسیم. خیلی ظریف است، بعد از این عملیات، رمز هیچ عملیات دیگری یاالله نشد.
شهید اندرزگو اول اهل روضه بود و بعد انقلابی
اول انقلاب خیلی از مبارزان را داشتیم که ویژگی منحصر به فرد امام را نداشتند و آن هم توکل و توسل به روضه بود. خیلی از انقلابیون اهل روضه نبودند و حتی مخالف آن هم بودند. مقام معظم رهبری هم سالی سه مرتبه در مجلس روضه خوانی می نشینند و در حضور ایشان روضه خوانده می شود و مداحی می کنند و سینه می زنند.
بعد از انقلاب، مهدیه تهران تعطیل شده بود، بعضی از این انقلابیون می خواستند همان برخوردی را بکنند که پیامبر (ص) با مسجد ضرار کرد. امام (ره) بود که به داد مهدیه رسید.
مرگ بعضی از مبارزان انقلابی به خاطر سکته بود!
بعضی ها در مبارزات انقلابی شهید نشدند، بلکه سکته کردند، اما به عنوان تعلیم دهندگان انقلاب معروف شدند، خود ساواکی ها می گویند که بعضی افراد بر اثر سکته می مردند. اما همین ساواکی ها می گویند امثال کافی را شهید کردند؛ هرچند هنوز می گویند مرحوم کافی؛ گناه کافی این بود که روضه خوان بود.
مهدی هاشمی که منتظری را فریب داد، یک روضه خوان به اسم شمس آبادی را به خاطر روضه خوانی قبل از انقلاب کشت.
امروز خودتان را نگاه نکنید، شهید اندرزگو این چنین روزهایی را تصور نمی کرد که همه جوانان اهل روضه باشند. اهل روضه بودن یک ویژگی خاص شهید اندرزگو بود. شهید اندرزگو از دل همین روضه ها انقلابی شد نه اینکه انقلابی شود و بعد اهل روضه.
مخالفت بعضی از فرماندهان و روحانیون جنگ با روضه
من فرماندهان و روحانیونی را در جبهه می شناختم که با روضه مخالف بودند. گرایش های آن زمان را امروز هم می بینم. زمانی اگر کسی روضه می خواند ضد انقلاب می شد؛ به خاطر ترس از انجمن حجتیه هرکس که می گفت «یابن الحسن» ضد انقلاب می شد و می گفتند نگویید «یابن الحسن» چون تضعیف ولایت فقیه می شود. همان افراد امروز عصمت ائمه (ع) را هم قبول ندارند.
این روضه بود که به شهید اندرزگو بصیرت داد، البته این مسئله مطلق نیست، بلکه باید حواسمان باشد بر عکس شهید اندرزگو نشویم.
ما در حالی که نیازمان بیشتر از شهید اندرزگو است اما به اندازه او توسل به حضرت زهرا (س) نداریم. توسلات شهید اندرزگو به حضرت زهرا (س) را هیچ کس نداشته است.
نگاهی به داستان خودسوزیهای پیدرپی در اسرائيل
هامون به نقل از خبرگزاری دانشجو:
زمانی که محمد بوعزیزی جوان ناامید از زندگی تونسی اقدام به خودسوزی نمود به هیچ عنوان تصور نمی کرد که اقدام وی موجب گسترش موجی از اعتراض ها به سراسر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شود و زمینه ساز سرنگونی برخی از دیکتاتورها در این کشورها گردد. اما اقدام بوعزیزی صرفا منحصر به جهان عرب نماند و کشورهای اروپایی نیز پس از آن شاهد اعتراض های گسترده مردمی و ناعدالتی های اجتماعی بود، موجی که هم اکنون نیز در بسیاری از این کشورها ادامه دارد.با افزایش اعتراضات مردمی در اقصی نقاط گیتی، رژیم صهیونیستی نیز که بنای آن بر اساس تبعیض و نژادپرستی نهاده شده مصون از این تحولات نماند. مردم در سرزمین های اشغالی مدام در اعتراض به وضعیت معیشتی خویش تظاهرات های گسترده برپا نموده اند. اما نکته حائز اهمیت و اندکی متفاوت از سایر اعتراض ها اقدام به خودسوزی های گسترده در سراسر سرزمین های اشغالی بود که اکنون تعداد آن دو رقمی گشته و به 12 تن رسیده است. این اقدامات سبب شگفتی بسیاری از تحلیلگران اقتصادی منطقه گشته و ذهنیت آنها را مبنی بر وضعیت مناسب اقتصادی در اسرائیل اندکی دچار تزلزل کرده است.
در اولین مورد از این خودسوزیها، فردی با نام موشه سلمان خود را در سالگرد یکسالگی تظاهراتهای عدالتخواهانه در اسرائیل، به آتش کشید. این اسرائیلی معترض نهایتا در بیمارستان مرد، اما این اقدام وی جرقهای شد برای زنجیرهای از خودسوزیهای اعتراضی در اسرائیل.
به نظر نمیرسد که رشته خودسوزیها در اسرائیل به همین تعداد ختم شود، چرا که مراکز امنیتی اسرائیل از تماسهای بسیار زیادی خبر دادهاند که در آنها افراد تهدید به انجام خودسوزی کردهاند.
در یک سال اخیر شمار میلیاردرهای اسرائیلی از یکصد نفر فراتر رفته است، در حالی که اقشار ضعیف جامعه صهیونستی با درآمدهای کمتر از ۱۰۰۰ دلاری زندگی میکنند.
بسیاری از خدمات و کالاها در اسرائیل به نسبت درآمد مردم بسیار گرانتر از آمریکا و اروپاست، در حالی که سیستم مالیاتی اسرائیل کاملاً سختگیرانه است و اسرائیلیها در مقایسه ناچار است بیشتر از اروپاییان و آمریکاییها مالیات بپردازند.
در حالی که مشکلات اقتصادی و ناتوانی رژیم صهیونیستی در ارائه راهکارهایی برای حل این معضلات، عامل شکلگیری اعتراضات بوده، مقامات امنیتی صهیونیست تلاش کردهاند با برخوردهای خشونتآمیز به مقابله با این اعتراضات بپزدازند، که همین امر هم به عاملی دیگر برای ادامه تظاهراتها بدل شده است.
برخوردهای خشن نیروهای پلیس اسرائیل با تظاهراتکنندگان به حدی سرکوبگرانه بوده است، که سازمان عفو بینالملل نیز بدان واکنش نشان داده و از رژیم صهیونیستی به دلیل چنین برخوردهایی انتقاد کرده است.
پرفسور یوسی یونا یکی از رهبران جنبش اعتراضی در اسراییل معتقد است آنچه اخیرا برخی از اسراییلی ها را وادار به خودسوزی کرده است در واقع واکنش درستی به دروغگویی های حکومتی است که پدیده بیکاری و گسترش آن را انکار می کند.
یونا افزود: این خودسوزی ها دلالتی است براینکه در اینجا (اسراییل) بحران اقتصادی و اجتماعی گسترش یافته ای وجود دارد و اسراییلی ها از مشکلات عمیق و فزاینده ای رنج می برند و اوضاع بی نهایت بد و سیاه دارند. این یک واقعیتی حقیقی است که بازتاب دهنده وضعیت اقتصادی بد است.
اسرائيل عربده مي كشد تا ترس خود را پنهان كند
وضعيت فعلي اسرائيل، شبيه وضعيت يك شخصيت كارتوني انيميشن والت ديسني است كه به شدت مي ترسيد و براي غلبه بر آن مي گفت من نمي ترسم.
هامون به نقل از کیهان:
مديرشبكه ماهواره اي تعطيل شده هما درباره لفاظي هاي چند ماه اخير مقامات صهيونيستي عليه ايران نوشت: سالها پيش در يكي از انيميشين هاي توليد شده توسط كمپاني والت ديسني، گربه اي به تصوير كشيده شده بود كه در شبي باراني و پر رعد و برق و در يك منزل اعياني اما تاريك و تنها از هيبت تاريكي و خروش تندر بشدت ترسيده بود و آخرين راهكارش براي تفوق بر ترس اش آن بود كه با صداي بلند اين شعر را با خود تكرار مي كرد؛
«من نمي ترسم! من نمي ترسم! من نمي ترسم! من نمي ترسم!». گربه خائف وقتي مواجه با يك بچه گربه ديگر شد و در مقابل اين پرسش قرار گرفت كه داري چي كار مي كني؟ گفت «دارم نمي ترسم!!!». و دوستش به وي گفت: مياي با هم نترسيم!!! و سپس و به اتفاق، همخواني كردند كه «ما نمي ترسيم. ما نمي ترسيم. ما نمي ترسيم. ما نمي ترسيم!». اين ديالوگ مي تواند معرف وضعيتي باشد كه در حال حاضر دولت مردان و نظاميان اسرائيل را به خود مبتلا كرده است.
داريوش سجادي افزود: تهديدهاي ريز و درشت و گاه و بي گاه اخير دولت اسرائيل مبني بر حمله نظامي به پايگاه هاي اتمي ايران را مي توان نوعي فرافكني و تلاش به منظور رساندن صداي تپش ضربان قلب خود به گوش پدرخوانده شان در كاخ سفيد دانست تا بدينوسيله ايشان را ترغيب به آني كنند تا براي تسلي خاطرايشان «كاري بكنند»! يا لااقل بيايند با هم نترسند! سابقه نظامي اسرائيلي ها نشان مي دهد ايشان زماني در تصميم گيري هاي خود متوسل به حمله نظامي به دشمن شان مي شوند كه از تفوق نظامي خود نسبت به دشمن موجود به اطمينان قطعي برسند. در آن حالت نيز براي عملياتي كردن اهداف نظامي شان هرگز دشمن مزبور را تهديد نكرده و بدون جنجال و از موضعي قدرتمندانه دست به تهاجم نسبت به اهداف تعيين شده در خاك دشمن مي زنند.
وي با اشاره به شكست اسرائيل در جنگ 33 روزه نوشت: استراتژي صهيونيست ها در اين مرحله بر آن قرار گرفته تا لفظاً با تهديد نظامي ايران، وحشت خود از توان نابود كننده ايران را پنهان كند.
دهن كجي 100عضو جامعه جهاني به آمريكا و اسرائيل
هامون به نقل از کیهان:
جنبش عدم تعهد در سال 1961و با هدف حفظ استقلال كشورها در مقابل آمريكا و شوروي تاسيس شد.
نقش معارضه با آمريكا در تشكيل جنبش عدم تعهد به قدري برجسته و بارز بود كه حتي با وجود فروپاشي شوروي و بلوك شرق، اين جنبش پررنگ تر از گذشته به فعاليت خود ادامه داد و اكنون شانزدهمين اجلاس آن روزهاي نهم و دهم شهريورماه با حضور هيئت هاي بيش از 100كشور جهان و 20 سازمان بين المللي در تهران برگزار مي شود. بنابر اخبار منتشره 40 تا 50 كشور عضو جنبش عدم تعهد در حد سران و مقامات عالي رتبه در نشست تهران شركت خواهند كرد.
طبيعتا شركت يكصد كشور جهان در نشست تهران، دهن كجي آشكاري به ادعاي تحريم و انزواي ايران در «جامعه جهاني»! است و به همين دليل هم در كنار عصبانيت شديد مقامات رژيم صهيونيستي، سخنگوي وزارت خارجه دولت منفور آمريكا گفته است: ايران شايستگي و لياقت ميزباني اجلاس جنبش كشورهاي عدم تعهد را ندارد.
ويكتوريا نولند با پيش بيني ضربه بزرگي كه آمريكا از نشست تهران دريافت مي كند، گفت ايران از اين اجلاس براي پيشبرد اهداف تبليغاتي خود استفاده مي كند تا اين واقعيت را كه به تعهدات خود در زمينه هسته اي عمل نمي كند پنهان سازد.
در همين حال روزنامه يواس اي تودي با اشاره به قطعي شدن سفر رئيس جمهور مصر به تهران نوشت: سفر محمد مرسي براي شركت در اجلاس بين المللي تهران، باعث افزايش تنش در روابط واشنگتن و قاهره مي شود و اين در حالي است كه مصر سالانه 3 ميليارد دلار كمك مالي و نظامي از آمريكا دريافت مي كند. ايران تلاش مي كند شكاف پديد آمده در روزگار حسني مبارك رئيس جمهور مخلوع را پر كند.
روزنامه صهيونيستي معاريو نيز در تحليل مشابهي خاطرنشان كرد: بسياري از مقامات اسرائيل نگران حضور محمد مرسي در نشست غيرمتعهدها در تهران هستند. ابتكار محمد مرسي براي حضور در تهران نوعي ماجراجويي است(!)
نشريه صهيونيستي «يديعوت آحارونوت» نيز با انتقاد از حضور مرسي در اجلاس تهران نوشت: اين اقدام با توجه به تمايل اخوان المسلمين براي عادي سازي روابط با تهران زنگ خطر محسوب مي شود و مهم اين است كه اقدامي ضداسرائيلي است.
اين نشريه افزود: مساله مهم اينجا است كه اين عادي سازي روابط عليه اسرائيل صورت گيرد.
از سوي ديگر تلويزيون رژيم صهيونيستي با اشاره به سفر مرسي به تهران گفت: سفر مرسي به ايران پيامي است مبني بر اينكه موضع قاهره از نظر بين المللي در حال تغيير است.
با توجه به نگراني شديد آمريكا و رژيم صهيونيستي از اجلاس مهم تهران، انبوهي از رسانه هاي وابسته به محافل گوناگون ضد انقلاب مامور شده اند تا نشست مذكور را بي ارزش، پرهزينه و بي فايده تلقي كنند. اين رسانه ها كه به طيف هاي گوناگون سلطنت طلب، سازمان منافقين، گروهك هاي چپ آمريكايي، تندروهاي مدعي اصلاح طلبي و فراريان شبكه فتنه سبز وابسته هستند، از جمله شامل صداي آمريكا، كلمه، جرس، راديو فردا، بي بي سي، گويانيوز، بالاترين و... مي شود. برخي از اين رسانه ها از جمله كلمه كه تاكنون به سياق ادبيات آمريكايي- انگليسي و صهيونيستي مدعي بودند ايران در جامعه جهاني منزوي شده، اكنون در واكنش به حضور هيئت هاي بيش از يكصد كشور جهان در نشست تهران با وجود مخالفت علني آمريكا و متحدانش مدعي شده اند حاكميت كميت گرايي مي كند و اين كميت گرايي بي فايده است(!)
گردانندگان خارج نشين كلمه توضيح نمي دهند كه چرا تودهني اعضاي جنبش عدم تعهد به آمريكا، و رژيم صهيونيستي، كام آنها را تلخ كرده است. دو قلوي كلمه (موسوم به نداي سبز) نيز كه توسط مزروعي مديريت مي شود، براي عقب نماندن از قافله مخالفت، مجبور شد بيانيه گروهك ورشكسته فدائيان خلق را عليه نشست تهران منتشر كند!
خاتمي مي داند كه مردم براي بازداشتي ها تره خرد نمي كنند
هامون به نقل از کیهان:
پايگاه اينترنتي تهران ريويو وابسته به اپوزيسيون مقيم خارج، جبهه از هم پاشيده موسوم به جنبش سبز را «آبستن حوادث» دانسته و نوشت: 3 سال پس از جنبش سبز و بازداشت سران آن و تجربه ناموفق تحريم انتخابات مجلس، تابوي حضور در انتخابات در ميان برخي گرايش هاي جنبش سبز در حال شكسته شدن است و گروه هايي قصد دارند با حضور در انتخابات آتي آب رفته قدرت را به جوي بازگردانند.
اين پايگاه اينترنتي مي افزايد: موسوي و كروبي هر دو صراحتا با حضور در انتخابات مخالفت كرده اند. فعالان بدنه جنبش سبز نيز با شور و حرارت مشغول بحث درباره انتخابات هستند اما كم نيستند تعداد افرادي كه به تأسي از بزرگان اصلاحات، يا تحريم انتخابات مجلس نهم را شكست خورده مي دانند يا آن كه اساسا با تحريم مخالف اند و در پي حضور در انتخابات رياست جمهوري هستند. اين در حالي است كه حضور در انتخابات رياست جمهوري به شيوه مألوف اصلاح طلبان پيش از خرداد 88 و يا آن گونه كه سيدمحمد خاتمي در انتخابات مجلس نهم حضور يافت، برخلاف روش و مشي جنبش سبز است و علاوه بر آن، نه سودي براي جنبش دموكراسي خواهي ايران دارد و نه آبي براي اصلاح طلبان گرم خواهد كرد.
نويسنده خاطرنشان كرد: تكرار مكررات است كه بگوييم جنبش سبز پس از راهپيمايي 25 بهمن سال 89 و سپس حصر دو رهبر خود، در عرصه سياسي دچار ركود و خمودي شده است. در دوراني كه سيد محمد خاتمي فعال تر شد و شوراي هماهنگي راه سبز اميد جايگزين رهبران در حصر شد، وارد حضيضي شد كه هم چنان ادامه دارد و احتمالا اوج آن نيز در انتخابات نهمين دوره مجلس خود را نمايان ساخت.
سايت وابسته به محافل ضدانقلاب همچنين نوشت: «جمهوري اسلامي در انتخابات مجلس نهم به دنبال آن بود ثابت كند اقتدار خود را حفظ كرده است. برگزاري انتخاباتي توسط مجري و ناظري كه انتخابات 22خرداد 88 را برگزار كرده بودند و عدم بروز اعتراض نسبت به آن، بهترين فرصت براي اين مساله بود. از سوي ديگر برگزاري چنين انتخاباتي، زماني كه موسوي و كروبي در حصر بودند، نشانه اي بود براي مخالفان كه مجبورند در زميني كه حاكميت تعيين مي كند، بازي كنند. حضور خاتمي در اين انتخابات باعث شد تا سايت كلمه- نزديك به ميرحسين موسوي- در يادداشتي، اصلاح طلبان را به باد انتقاد بگيرد كه «با كاركردهاي جنبش هاي مدني بيگانه اند» و حتي آنان را به باد انتقاد بگيرد كه «در فرصت طلايي سال هاي دولت اصلاحات، جاي استفاده صحيح از جنبش به بازي در چارچوب قدرت رسمي سرگرم شدند و به تدريج حفظ خود در قدرت را ترجيح دهند.»
تهران ريويو خاطرنشان كرده است: گرچه نخبگان سياسي به دليل فضاي سياسي و وجود تعدادي زنداني سياسي از حضور در انتخابات چشم پوشي خواهند كرد اما براي جمع نه چندان قليلي از توده مردم اين مسائل در درجه اول اهميت نيست و اين همان مسئله اي است كه در ديدار عبدالله نوري و محمد خاتمي براي توجيه حضور در انتخابات روي آن تاكيد شده است.
هاشمي ما را مسخره مي كرد ولي گفتيم نبايد او را رها كنيم
هامون به نقل از کیهان:
وي در گفت وگو با نشريه اي به نام انديشه پويا گفته است: مجمع روحانيون در دوره دوم رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني با وي مشكل پيدا كرده بود. در دور دوم مجمع از آقاي هاشمي دفاع كرد اما آقاي هاشمي گفت كه اگر مجمع از من دفاع نمي كرد، به زباله دان مي رفتند و مجبور بودند از من حمايت كنند. آقاي هاشمي مجمع روحانيون را مسخره كرد.
وي مي افزايد: پس از اين محمد موسوي خوئيني ها بيشتر وقت خود را در روزنامه سلام سپري مي كرد و هاشمي هم رياست مركز تحقيقات را به حسن روحاني داد. اما من و بهزاد نبوي تا دوم خرداد در مركز تحقيقات بوديم. ما مي گفتيم كه بايد با هاشمي كار كرد و نبايد او را رها كرد. احساس مي كردم كه هاشمي كم كم به ما و توسعه سياسي مي رسد. من روزها در مركز تحقيقات بودم و عصرها مي رفتم سلام و عصر ما.
حجاريان درباره حضور چپ ها در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري مي گويد: هاشمي رفسنجاني، يك گير داشت و مي گفت انگار اينجا تحريريه روزنامه سلام است و پشتوانه فكري روزنامه سلام درست كرده ايد. آقاي خوئيني ها هم كه چهار سال بيشتر آنجا نبود. دغدغه آقاي هاشمي ساخت سد و اقتصاد بود. ما معتقد بوديم كه آقاي هاشمي هر نظري را مي خواهد داشته باشد اما ما كار خودمان را بكنيم و ايشان هم بالاخره خواهد فهميد كه پروژه اش به بن بست مي رسد و توسعه اقتصادي عوارضي دارد كه ناچار، پيش نياز رفع آن توسعه سياسي خواهد بود.
خاطرنشان مي شود جريان موسوم به چپ انتقام تاريخي خود را در سال 78 (انتخابات مجلس ششم) از هاشمي گرفت و او را در مطبوعات و تريبون هاي خود عاليجناب سرخپوش لقب داد.
حجاريان همچنين در مصاحبه با يكي از روزنامه هاي زنجيره اي از اصلاح طلبان خواست مسامحه كنند تا بتوانند از فرصت انتخابات براي فعاليت و سازماندهي بهره ببرند.
وي يكي از كساني بود كه واسطه تئوريسين هاي كودتاي مخملي در خارج با شبه اصلاح طلبان قرار گرفت و در دوره اصلاحات تئوري فشار از پايين چانه زني از بالا را كه از تيموتي گارتن اش در سفر وي به ايران وام گرفته بود، مطرح كرد. اما مرور زمان نشان داد كه نظام جمهوري اسلامي با نظام هاي رايج و منفعل در برابر كودتاي مخملي تفاوت دارد و همچنان كه اهل باج دادن نيست، داراي پايگاه اجتماعي قدرتمندي است كه سر بزنگاه هايي نظير 23تير 78 و 9 دي 88، مجال مانور را از فتنه گران و واسطه هاي آنها مي گيرد.
حجاريان گفته است: تشكيلات كه فقط حزب نيست. در كنار كار حزبي، فعاليت ان جي اوها و كارهاي عام المنفعه و نظاير آن مي توانند بستري براي ايجاد سازمان و تشكيلات باشند... اگر كار نكنيم اصلاحات 100سال ديگر هم اتفاق نمي افتد.
وي همچنين درباره اين سؤال كه «آيا فضاي انتخابات سال آينده مي تواند باعث انسجام نيروهاي اصلاح طلب شود؟»، گفته است: بالاخره انتخابات يك فرصتي است براي فعاليت و سازماندهي. وقتي كانديدايي در صحنه باشد لاجرم ستاد انتخاباتي ايجاد مي كند و در استان ها و شهرستان ها نيروها را دور هم جمع مي كند.
وي درباره اينكه، الان چطوري مي شود از موانع عبور كرد؟، مي گويد: يك خرده بايد مسامحه كرد، يك مقدار بايد گفت وگو كرد، ما با هم كم گفت وگو مي كنيم. در اين زمينه اخيرا مقاله اي منتشر كردم كه در آن شرايط و نيازهاي گفت وگو را شرح دادم؛ ضرورت و چگونگي گفت وگو براي عبور از همين موانع. گفت وگو واسطه مي خواهد. فرض كنيد اگر من حرف شما را نفهمم، بايد دنبال مترجم يا واسطه بگردم يا اگر من حرف يك رقيب را نفهمم بايد واسطه اي پيدا كنم تا باب گفت وگو باز شود. واسطه هميشه وجود دارد.
حجاريان درباره اينكه آيا نقاط مشتركي براي گفت وگو وجود دارد، گفت: بالاخره بايد نقاط مشترك را استخراج كرد. من معتقدم اصولگراها هم اصلاح طلبند. هرچند به اين شكل آن را ابراز نمي كنند. اصلاح طلبان و اصولگراها هر دو مي گويند كه مشكلاتي وجود دارد و اين نقطه مشترك بزرگي بين ما و آنهاست. پس مي شود با آنها صحبت كرد؛ منتها آنها مي گويند اينجايش اينطوري است، ما مي گوييم آنجايش آنطوري است. بايد صحبت كرد كه در كجاها مشترك هستيم.
وي درباره انتظار اصلاح طلبان از خودشان گفته است: انتظار ما خيلي بالا نيست. اصلا نمي خواهيم در انتخابات كانديدا بشويم؛ مجلس هم نخواستيم برويم، به دولت هم نمي رويم، ولي كار خيريه كه مي توانيم بكنيم. به اندازه اخوان المسلمين كه بايد بتوانيم كار كنيم. البته براي الان وصال نمي دهد، اول از همه تفاهم است.
حجاريان مي گويد: تجربه نشان داده كه راه تندروانه و راديكال ثمر نمي دهد.
دعوت حجاريان براي گفت وگو با اصولگرايان و يافتن واسطه هايي براي مذاكره با حاكميت در حالي است كه اولا طيف متبوع وي در فتنه انگيزي سال 88 به هيچ صراطي مستقيم نشدند و تهييج آشوبگران براي اقدامات ساختارشكنانه را همراه با گروهك هاي ضد انقلاب پيشه كردند. ثانيا سران اين جريان هنوز تكليف خود را با گروهك ها و محافل فعال در آن فتنه گري مشخص نكرده و از آنان بيزاري نجسته اند. ثالثا راه حل هاي اين جريان به تسليم در برابر غرب و پشت كردن به آرمان هاي اسلام و انقلاب ختم مي شود و در واقع تندروهاي مدعي اصلاحات، ديلماج هاي وطني براي تسليم در برابر جبهه استكبار و ارتجاع هستند و براي خود هيچ اصالتي و استقلالي باقي نگذاشته اند.
حجاريان در اواخر دوره اصلاحات اعلام كرده بود اصلاح طلبان به سر بالايي رسيده و همچون اسب هاي درشكه يكديگر را گاز مي گيرند.
افشاگري شكست مثلث ترور در قاب "كلوپ ترور" + تصاوير
مرصاد به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ در لابه لاي علوم گنجانده شده در كتب مختلف، آشكارترين تعريف ترور و تروريسم از ميان برداشتن فرد يا جمع خاص است ، ولي تاريخ جمهوري اسلامي ايران بر خلاف اين ادعا را اثبات كرد، چرا كه با ترور دانشمندان هستهاي كشورمان، ايران روز به روز به حركت صعودي خود در مسيري كه دشمنان را به ترور وا داشت، ادامه داد تا جايي كه ترور مقصدي شد براي رسيدن به مقصود!
روايت پيروزمندانه سربازان گمنام امام زمان (عج) در انهدام وضربه زدن به شبكه تروريستي «مثلث سياه» يعني آمريكا، انگليس و اسرائيل كه اهداف متعددي را براي آسيب رساندن به ملت جمهوري اسلامي ايران و در راس آن جامعه علمي اين مرز و بوم نشان كرده بودند، دليلي بر اين مدعاست.
روايت مستندي كه براساس آن سربازان گمنام امام زمان (عج) تيم ترور شهداي هستهاي كشورمان، يعني دكتر مسعود عليمحمدي، دكتر مجيد شهرياري، مهندس داريوش رضايينژاد، دكتر مصطفي احمديروشن و دوست و همكارش رضا قشقايي وهمچنين دكتر فريدون عباسيدواني را در چنگ" قانون صفت" خود به دام حق انداختند.
*ترور چگونه تعبير شد؟
ترور در مسير جهاد علمي، براي اولين بار در تاريخ جمهوري اسلامي ايران، ساعت 6 و 30دقيقه صبح يكشنبه 22 ديماه 1388 حوالي منطقه قيطريه تهران لحظاتي بعد از ترور و به شهادت رساندن دكتر مسعود عليمحمدي استاد فيزيك دانشگاه تهران تعبير شد.
اما اين تعبير بر خلاف خواست و انتظار تعبير كنندگان بود، چرا كه عامل ترور شهيد مسعود عليمحمدي باصراحت لهجهاش - كه نشان از خيانت پيشگي او دارد - روز حادثه را چنين توصيف ميكند: "ساعت 4 صبح از خواب بلند شدم، قبلش تماس گرفتم، برنامه تغيير نكرده بود، طبق همان شرايط روز قبل پيش رفتم، موتور را پارك كردم كنار درخت...
و همسر شهيد عليمحمدي كه خود ناظر صحنه ترور است، ميافزايد:"همين كه در را بستم، صداي انفجار را شنيدم".
ملت ايران با استناد به پيشينه و عقبه علمي خود كه در صدر علمي نه تنها خاورميانه بلكه جهان قرار دارد چرا که نبوغ شهداي هستهاي دليلي بر اين ادعا است، از همان ابتدا با " شعار مرگ بر اسرائيل" سرنخهاي عاملان ترور را به خوبي نشانه رفتند، نشاني كه با شعار"مرگ بر اسرائيل" خودنمايي ميكرد.
يكي از عوامل ترور استاد شهيد عليمحمدي چندي بعد از عمليات دستگيري، رودرروي همسر اين شهيد قرارميگيرد تا يار ديرين شهيد دكتر مسعود عليمحمدي حرفهاي ملت ايران را اينگونه با او بيان كند:"جاي دكتر كه خالي نميمونه، من مطمئنم، ولي اين دشمن بود كه خودش را با اين كار رسوا كرد، اين اسرائيل بود كه خودش را رسوا كرد، با اين كار نشان داد كه چه دشمني بزرگي دارد، چون ما ميدانيم كه هزينههاي خيلي زيادي كرده بود در اين كار، من مطمئنم پشت اسرائيل حتما آمريكا بوده است،من مطمئن هستم، چون دشمن اصلي ما از اول آمريكا بوده است".
*اسرائيل از پيشرفت هستهاي ميترسد نه از بمب اتم
البته معدوم جمالي فشي عامل ترور شهيد عليمحمدي پس از دستگيري پرده از ماهيت جعلي بودن و ترس از پيشرفت كشورمان را اينگونه و با اين جملات برداشت:"اسرائيل از بمب اتم نميترسد،از پيشرفت هستهاي ايران ميترسد."
پردهبرداري از اولين سكانس خيانت رژيم صهيونيستي آخرين پرده عمر قاتل دكتر مسعود عليمحمدي بود، چرا که لحظاتي قبل ازاعدام، به اين باور قلبي مردم كه "اسرائيل از پيشرفت هستهاي ايران ميترسد" اعتراف كرد.
اما اتاق فرماندهي ترور اگرچه در "تل آويو" تشكيل جلسه ميداد ولي فرمان را از واشنگتن و لندن يعني آرامگاه سيا و MI6 دريافت ميكرد، چنان كه "آرييه داد" عضو كنيست رژيم صهيونيستي اقرار ميكند "با افراد مختلف! و حتي مجاهدين خلق در مورد ترور دانشمندان هستهاي ايران به توافق رسيديم، ما قصد داريم به آنها صدمات جدي وارد كنيم."
*جمالي فشي آينه آينده خيانتکاران
معدوم مجيد جمالي فشي عامل ترور شهيد دكتر مسعود عليمحمدي راهي را انتخاب كرده بود كه پايان آن، آغاز راه عمليات برقآسا و غرورآفرين براي سربازان گمنام امام زمان (عج) بود، پاياني كه جمالي فشي از عاقبت شوم آن لحظاتي قبل از اجراي حكم اعدام خود اينگونه بيم داده بود:" واقعا آخر راه كج و بدي همینه – همين كه من اينجا وايستادم – من آينه آيندشونم."
ولي گويا اعلام خطر جمالي فشي براي كساني كه اين راه بي بازگشت را انتخاب كرده بودند، دير بود به طوريكه اقدام سربازان گمنام امام زمان (عج) در دستگيري و انهدام تيم آنها به خوبي راوي اين مهم است.
سرنخهاي متعددي همچون عكسهاي مختلف به دست آمده- كه نمونههاي كوچكي است- حلقههاي محاصره را تنگتر و تنگتر ميكند، به طوريكه اعضاي اين تيم تروريستي در تور اطلاعاتي كشورمان گرفتار ميشوند.
*اعضاي تيم ترور دانشمندان هستهاي
و اما تيم ترور چه كساني بودند؟ از چه زماني شروع كردند؟ و چگونه كار كردند؟
باشگاه خبرنگاران در طول اين مستند سعي کرده است تا پاسخ اين سوالات را از لابه لاي اعترافات متهمين پيدا کند و به عبارتي اثبات کند ادامه خيانت به ملت ايران به يمن نفس گرم شهدا در نقطهاي خواهد شکست و اين مستند دليلي براين ادعاست.
اين مستند به رونمايي از ماهيت تاريك تيم تروريستي و افشاي بخشي از اعمال جنايتكارانه آنها ميپردازد، گروهي كه خواهند گفت چگونه در راه بي بازگشت خيانت و ترور گام برداشتند.
بهزاد عبدلي، فيروزه يگانه با اسم مستعار ساناز، مريم زرگر، رامتين مهدوي موسايي و آرش خردكيش با اسمهاي مستعار فرشيد، بهزاد و آران، اعضاي تيمي هستند كه راه جمالي فشي را پيموده و در انتظار عاقبت او نيز هستند.
بهزاد عبدلي در مقابل لنز دوربين، نحوه جذب خود دراين تيم را فقط با كنار هم چيدن چند كلمه عنوان ميكند "سال 86 يواش يواش جذب تيم تروريستي ... شدم".
فيروز يگانه با اسم مستعار ساناز نيز در اين رابطه ميگويد "با يك خانمي به نام مريم زرگر در پارك آشنا شدم".
مريم زرگر با ادبياتي مجازي ميگويد: "من از طريق چت با فردي به نام پارسا آشنا شدم، در سال 88 من را براي آموزش به اسرائيل اعزام كردند".
رامتين مهدوي موسايي نيز مدعي ميشود: "از طريق سايت... با اين گروه آشنا شدم".
يكي از مهمترين عناصر اين تيم نيز خود را آرش خردكيش با اسمهاي مستعار فرشيد، بهزاد و آران معرفي ميكند،]البته در خلال مستند خواهيم ديد چگونه به عنوان يکي از مهره هاي کليدي تيم ترور به شمار مي رود[.
مريم ايزدي، فواد فرامرزي، نشمين زارع با اسم مستعار شادي كه از پاييز سال 89 با اين گروه آشنا شد، محسن صدقي آذر با اسم مستعار سعيد كه از سال 1389 توسط پدرش با اين گروه آشنا شده است، ايوب مسلم، تارا باقري با اسمهاي مستعار نغمه و ندا، مازيار ابراهيمي با اسمهاي مستعار سامان، اميريل و اميرعباس كه مسئول اصلي چند عمليات ترور است از ديگر اعضاي اين گروهك به شمار ميروند.
*همکاري برخي از کشورهاي همسايه با تروريستها
در تحقيقات بدست آمده از اعضاي دستگير شده اين تيم سازمان يافته تروريستي متاسفانه مستنداتي ازهمكاري اقليم مجاور مبني بر در اختيار قرار دادن خاك خود در جهت آموزش و همچنين همكاري يكي از كشورهاي همسايه در جهت اعزام اين تروريستها به لانه عنكبوتي موساد در حومه تلآويو يافت ميشود.
بهزاد عبدلي يكي از اعضاي تيم ترور كه از سال 86 با اين تيم و عوامل پشت پرده آن در ارتباط است در اين زمينه ميگويد: "اوايل سال 88 از طريق اين گروهك و بخصوص ... معرفي شدم به كسي به اسم ... و از من همكاري خواستند و اعلام كردند: اين گروهك از طريق آمريكا و اسرائيل شارژ مالي ميشود".
ساناز يا همان فيروزه يگانه در تشريح فعاليت خود ميگويد: "بهزاد به من گفت كه بهتر است بياي تهران، واسه دوره آموزشي، ميخواهيم به يک جايي اعزام بشويم."
*اسرائيل محل آموزش تيم ترور دانشمندان هستهای کشور
چگونگي تشكيل "تيم ترور" در خلال تشريح اعضاي اين تيم به خوبي نمايان است، مخصوصا وقتي بهزاد عبدلي ادامه ميدهد: "ازم خواستند كه يك دوره توي[اقليم مجاور[ ببينم، دوره اطلاعاتي، وقتي من به ... رفتم اونجا من را به يك آقا معرفي كردند، من به همراه اين آقا به يك كمپ در حوالي غرب ... اردوگاه متروكه بود، رفتيم اونجا واسه دوره آموزش، دوره آموزش نظامي ديدم، موتور سواري، آموزش تيراندازي، دفاع شخصي، اين آموزشها را انجام داديم، آموزش اطلاعاتي هم به ما دادند، مثلا اگر اطلاعاتي چيزي خواستند جمع آوري كنيم، چه جوري عكس برداري كنيم".
مريم زرگر نيز ادامه ميدهد:"در يكي از آموزشها من را به ... بردند،براي آموزش سلاحها و آموزشهاي اطلاعاتي كه به من ياد دادند نفوذ و نزديك شدن به افراد را خيلي خوب ياد دادند".
آرمان يا فرشيد يا بهزاد كه همان آرش خردكيش است يا به عبارتي مرد هزار چهره تيم ترور، توضيح ميدهد:"توي همين... يك پيست تمرين موتورسواري را شروع كن كه به يه جايي مهارتتو برسانيم كه بتوني به خودروي در حال حركت بمب بچسباني، به من گفتند كه اين دورهاي كه اينجاست اگر بخواهي با امكاناتي كه داريم تا اين حد ميتوانيم آموزش بدهيم،و اگر بخواهي آماده باشي2 ماه هم توي اسرائيل دوره ميبيني كه آموزشات تكميل بشه، بعد كه برگشتي ايران يك عمليات براي ما انجام بدهي ترتيب خروجت را ميدهيم".
اعضاي تيم ترور در پادگاني در حومه تلآويو مستقر شده و شيوه كلاسيك "ترور اسرائيلي" كه پيش از اين در كشورهاي عربي- اسلامي توسط رژيم صهيونيستي انجام ميشد را فرا ميگرفتند.
بهزاد عبدلي ميگويد:" وارد خاك تركيه كه شديم از آنجا در يك كشتي به يك كشور ديگر رفتيم كه بعدها فهميديم قبرس است، بعد از قبرس وارد خاك اسرائيل شديم در يك شهر كوچكي نزديك تلآويو مستقر شديم".
آرمان، فرشيد، بهزاد يا آرش که ميداند دوربين ما لحظهاي از او چشم برنميدارد ميافزايد: "ما وقتي كه رسيديم و سوار قايق شديم، قايق رسيد به بندري كه بايد پياده ميشديم، بعد ما را بردند به يك شهري و دوري در شهر زديم، اون روز كار خاصي نداشتيم تا روز بعدش، كه براي اولين بار وارد محيط پادگان شدم..."
مازيار ابراهيمي يا همان سامان، اميريل، اميرعباس در تكميل صحبتهاي آرش ميگويد:"ما را اعزام كردند به اسرائيل و در آنجا آموزش كار با مواد منفجره و كار و آموزشهاي نظامي تيراندازي را ديديم".
آرش ادامه ميدهد:" داخل پادگان ما را با خودرو بردند، يك سوله كوچكي بود، كه اول آموزشها داخل آن سوله بود كه داخل آن سوله اول اول در مورد سلاحها بود، بعد از سلاحها در مورد بمب تئوري صحبت كردند، بعد در مورد مونتاژ بمب صحبت كردند".
مريم ايزدي كه همه گونه نيازهاي اربابان وحشيصفت صهيونيستي خود را تامين ميكند، ميگويد:"به من آموزش دادند؛ آموزشهاي سوژهيابي، تشخيص هويت و تحت تعقيب قرار دادن سوژه".
بهزاد كه زوج كاري آرش به شمار ميرود ميافزايد:"يك دوره عمليات، بيشتر عملياتي تكميلي همان دوره آموزشي بود كه در... ديده بوديم، كلاسهاي آموزشي خيلي زيادي در مورد حرف زدن با ما حرف ميزدند كه چكار بايد انجام بدهيم، مثلا چطوري بايد قرار ملاقاتمان را چك كنيم".
آرش خردكيش ادامه ميدهد:" بعد از يك ماه كه آموزشهاي تئوري تمام شد شروع كرديم يك پيست موتورسواري در همين سمت پادگان بود، بمب تايمردار به ما دادند كه موقع چسباندن بايد كليد استارتر تايمر را ميزديم، حساب ميكرديم كه دور بشويم، ضمن اينكه توي دوره اينها هر از گاهي بعضي روزها، مسيرها را تعيين ميكردند كه بايد بعد از چسباندن، ازمسير معين خارج ميشديم، اول آزاد بوديم در تغيير جهتها، بعد كه جلو رفتيم يك مسيري كه مدنظرشون بود، مواد ضعيف انفجاري بود كه عملا ميزدي به موتور يك انفجاري خيلي جزئي صورت ميگرفت".
*وعده کمک مالي آمريکا به تيم ترور
اما طمع هميشه يك پاي ثابت جرم و جنايت بوده و وعده حمايت مالي زيباترين نوع آن به شمار ميرود به طوري كه بهزاد عبدلي يكي از اعضاي اصلي تيم ترور به اين نكته اشاره ميكند و ميگويد:"به ما حمايت قول مالي داده بودند، قول تضميني داده بودند كه هيچ مشكلي براي ما پيش نميآيد".
آرش خردكيش نيز در اين رابطه ميافزايد:"بعد از اينكه دوره تمام شد پول دادند به نفرات حاضر در دوره، و ترتيب برگشتشان اول به ... دادند".
*استفاده ابزاري از زن در عملياتهاي ترور
اما يكي از ترفندهايي كه در اين پروژه براي اولين بار طراحي شده بود استفاده از زنان به عنوان ابزار عملياتهاي تروريستي بود؛ البته در اين ميان حتي از بردگي جنسي نيز دريغ نشده است چرا كه زرگر ميافزايد:" بعد از يك ماه من را به خونهاش دعوت كرد!"
محسن صدقي آذر كه سعي دارد به صورت كامل خيانت خود را تشريح كند توضيح ميدهد:"اين گروه به اين صورت عمل ميكرد كه كسي كه قرار بود از او جمع آوري اطلاعات شود توسط يك خانم به عنوان اغواگر به ايشان نزديك شده و فيلمبرداري ميشد از اين قضايا".
مريم ايزدي ادامه ميدهد:"توي كافي شاپ به من گفت كه كار اغواگري را انجام بده".
تارا باقري با اسمهاي مستعار نغمه و ندا نيز در تكميل صحبتهاي همدستش ميگويد:" با اغواگري به افراد مختلفي كه به من معرفي ميشد ارتباط برقرار ميكردم،از آن طريق و از آنها فيلم تهيه ميكردم و بر عليه آنها استفاده ميكردم، اين فيلمها باعث ميشد كه آنها اطلاعاتي را كه شخصيت اصلي گروه ميخواهد به او بدهد".
و البته وظيفه صدقي آذر در تيم تروريستي نصب دوربين مدار بسته بود.
*صدور نخستين دستور عمليات ترور
اتاق عمليات مثلث شوم ترور، زمان اولين عمليات را صادر ميكند و مرحله نخست عمليات با جمع آوري اطلاعات و شناسايي دكتر مسعود عليمحمدي كليد ميخورد.
مريم زرگر توضيح ميدهد: "ما بايد به صورت نوبتي يعني هر نيم ساعت به نيم ساعت ورود و خروج دكتر عليمحمدي را كنترل ميكرديم".
روز عمليات دو نفر كه از فيلتر آموزشهاي تلآويو بالاترين نمره را كسب كرده بودند مامور انفجار مي شوند، بمب در موتوري كه جمالي فشي آن را حمل ميكند و قرار است مقابل درب منزل دكتر عليمحمدي زنجير شود،جاسازي شده است.
اميريل يا همان مازيار ابراهيمي در اين رابطه ميافزايد:" اولين عملياتي كه انجام داديم عمليات شهيد دكتر عليمحمدي بود، سه تا تيم بوديم، يك سري كه با ماشين فقط براي پوشش و مراقبت بودند و كمي دورتر از محل حادثه و من هم با خودرويي دورتر منتظر آنها بودم كه وقتي موتور را قرار ميدهند در وقت مناسب كه منفجر ميكنند به خودروي من بيايند و از آنجا با هم متواري شويم".
آرش خردکيش ميافزايد:"5 روز قبل ا زاينكه عمليات دكتر عليمحمدي انجام شود با من تماس گرفتند، و قرار شد كه براي انجام عمليات بيام تهران، كه اومدم تهران، به اعضاي گروه پيوستم و اون جمعآوريهايي كه انجام داده بودند در اون 5 روز چك كردم".
البته آرش در محل حادثه و در مقابل دوربين عمليات آن روز را اينگونه بازگو ميکند:"روز عمليات صبحش طبق قراري كه داشتيم يك موتور را دم درش ]منظور دم در منزل عليمحمدي است[ زنجير كرده بوديم، بعد بالاتر از اونجا كه يك ساختمان در حال پي كندن است ]با دست اشاره مي کند به ساختماني که مقداري بالاتر از جايي است که مصاحبه با او صورت ميگيرد[ من مستقر شده بودم، و 100-200 متر بالاتر يك فرعي است و داخل آن فرعي يك پرايد منتظر من بود، اعلام كردند كه از پاركينگ ميآيند بيرون من كه رويت كردم، ريموت را فشار دادم، بعد از زدن ريموت به سمت پرايد رفتم، سوار پرايد شدم و از آن كوچه ما رفتيم، وارد اتوبان شديم و رفتيم به خونه تيمي، يك ساعت و ربع بعد كه موتور را گذاشته بوديم توي كوچه آمد اطلاع داد كه عمليات موفقيتآميز بوده است".
سازماندهي اين تيم تروريستي از اين جهت پيچيده بوده است كه اعضاي تيم به صورت سلولي فعاليت ميكردند و زيرشبكهها از فعاليت گروههاي موازي اطلاعي نداشتند اگرچه در برخي از موارد ماموريتشان مكمل هستههاي ديگر است، به گونهاي كه اعضاي تيم از نحوه عملكرد ساير اعضا اطلاعي ندارند چرا كه در روش سلولي هر شخص مسئول انجام وظايف محوله خود بوده و از ديگر اعضا خبري ندارد.
*دريافت پيام دوم براي ترور بعدي
با دريافت پيام ديگري از اتاق ترور، عوامل تيم در خانه تشكيلاتي پونك گرد هم ميآيند تا هدف بعدي را نشانه روند، يعني دكتر مجيد شهرياري استاد فيزيك دانشگاه شهيد بهشتي تهران.
بهزاد عبدلي پاي ثابت تيم ترور بار ديگر از دعوت خودش براي عمليات ديگر خبر ميدهد و ميگويد:"در سال 89 اونجا به من اعلام كردند كه يك عمليات در تهران انجام مي شود به نام استاد شهرياري، به تهران آمديم، موقع عمليات شد، زمان ملاقات را روي ايميل به من ابلاغ كرده بودند و من هم چند روز بعد وارد تهران شدم، چند نفر را ملاقات كردم، مسيرهاي عمليات را براي ما تشريح كردند، كار هر نفر را اعلام كرده بودند، سالار مسئول تداركات بود يعني هر چيزي كه نياز داشتيم سالار تهيه ميکرد، علي خودش مسئول تحقيقات بود و همراه با فرشيد مسئول جمع آوري تحقيقات اطلاعات در مورد نحوه عمليات بودند و ساناز هم مسئول بود عمليات را پشتيباني كند".
اما ساناز يا همان فيروزهيگانه روند عمليات ترور استاد مجيد شهرياري را اينگونه تشريح ميكند:" در اين عمليات ما نميدانستيم كه موفقيتآميز است يا نه، و سرنشيني كه باهاش بود خانمش بود، من مسئول اين كار شدم كه با يك گريم خاصي كه مثلا صورتم را سبزه كرده بودند، ابروهايم را درست كرده بودند، لنز گذاشته بودند به چشمانم و عينك گذاشته بودند كه از شناسايي بيفتم".
بهزاد اينگونه تكميل ميكند: "بعد از اينكه يك روز ما به محل حادثه رفتيم و جزييات مشخص شد كه هر كدام چه نقشي داريم و چه كاري بايد انجام دهيم روز عمليات حول و حوش ساعت 6:30 فرشيد دنبال من آمد، با هم رفتيم به محل حادثه..."
آرش با دستاني اسير دستبند و بي آنكه عرق شرمي از خيانت به مردم مملكتش در چهره انسانگونهاش پديد آيد، ادامه ميدهد:"اينجا ]اشاره به محل توقف در زمان ترور[ با موتور پولسار ايستاده بوديم و كلاه كاسكت داشتيم".
و بهزاد ادامه ميدهد:" بالاتر از ما علي و ساناز داخل يك پژو 405 نقرهاي جلوتر از ما بودند و سالار هم از]دم[ در خونه شهيد را همراهي ميكرد، ماشين شهيد را همراهي ميكرد تا به محل حادثه ميرسيد، ما به همديگر مرتبط بوديم".
اما همراه شهيد دكتر مجيد شهرياري كه در زمان ترور اين استاد فيزيك و نابغه علمي-معنوي كشورمان هدايت ماشين را بر عهده داشت در اين خصوص ميگويد:"يك ربع يا 10 دقيقه به 7 صبح بود كه از دم در خونه حركت كردم، شهيد شهرياري سمت راست جلوي خودرو نشسته بود و همسرشان خانم دكتر قاسمي پشت سرشان نشسته بود، ما از لاين كندرو داشتيم حركت ميكرديم كه به سمت مسير كه به داخل اتوبان برويم".
عبدلي ميافزايد: "موقع عمليات كه شد به ما خبر داده شد كه سوژه مورد نظر دارد به شما نزديك ميشود".
آرش نيز اينگونه ادامه ميدهد:"موقعي كه پيچيدند تا وارد اين سمت خيابان شوند، چند متر پايين تر به آنها رسيديم".
همراه شهيد دكتر شهرياري ميافزايد:"در لاين كندرو آمديم سرعتمان را كم كرديم كه بپيچيم و از بلوار اوشان برويم بالا، دقيقا جلوي همين تابلو ]با دستش تابلويي را كه شهيد شهرياري دقيقا مقابل آن به شهادت رسيده بود به ما نشان ميدهد[ يك موتورسواري آمد و ..."
آرش كه سركرده اصلي گروهك ترور به شمار ميرود در ادامه ميافزايد:" من بمب را به در جلوي سمت راست ماشين چسباندم، بعد ما سريع دور شديم از محل و وارد بلوار اوشان شديم و از انتهاي اتوبان امام علي آمديم و وارد اتوبان شديم".
و بهزاد عبدلي نيز پايان ماجرا را صرفا با سه كلمه اينگونه بيان ميكند:"بمب، ريموتي بود".
اما در اين حادثه موج انفجار به حدي بود كه حتي يكي از اعضاي تيم تروريستي كه سوار بر موتور بود به زمين ميخورد.
يكي از سرنشينان موتور ميگويد:" قبل از اينكه من از خودروي شهيد فاصله بگيرم ريموت را زدم و من هم مورد اصابت بمب قرار گرفتم و زمين افتادم".
مريم ايزدي در اين خصوص ميگويد:"وقتي كه بمب را گذاشتند و به ماشين چسباندند امواج آن بمب باعث شده بود كه موتور زمين بخورد و سرنشين آن زخمي شود كه ما بهش كمك كرديم".
بهزاد عبدلي همچنين ميافزايد: "روز حادثه خانمي هم با شهيد شهرياري داخل ماشين بود".
البته در اين حادثه همسر شهيد شهرياري نيز كه با وي همراه بود، مجروح ميشود.
همسر شهيد شهرياري كه يكي از جانبازان عمليات ترور به شمار ميرود و در روز ترور شهيد دكتر مسعود عليمحمدي نيز ناظر صحنه بود، شهادت همسرش را اينگونه توصيف ميكند: "باعث افتخار ملت ايران است، گرچه ايشان ]دكتر شهرياري[ به خصوص براي خانواده، فرزندان و من فوق العاده سنگين و فوق العاده تاثرآور است چرا كه ايشان پدر و همسر بسيار خوبي بود".
*پايان خوش خدمتي تيم ترور به اربابان صهيونيستي
ساناز انتهاي خوش خدمتي خود را اينگونه عنوان ميكند:"وقتي خبر بردم و وقتي گفتم كه شهيد شهرياري شهيد شده، خانمش هم زخمي شده و اطلاع دادم، پول را به من دادند".
اما اين پايان كار مثلث شوم ترور نبود چرا كه داريوش رضايي نژاد هدف بعدي اين تيم تروريستي اعلام ميشود.
بهزاد عبدلي در اين رابطه ميافزايد:"اواخر تيرماه 1390 ايميلي به من اعلام شد براي عملياتي ديگر".
مريم زرگر نيز در تكميل اين صحبتها ميگويد:" در عمليات آقاي رضايي ]نژاد[ مثل ترورهاي قبلي كه انجام داده بوديم باز دوباره گروه ما دور هم در تهران جمع شديم".
پس از عمليات شناسايي، يكم مردادماه سال 1390 براي اين جنايت تعيين ميگردد.
اما روش ترور اين بار متفاوت است؛ اسلحه يكي از راكبين موتورسيكلت داريوش رضايي نژاد محقق جوان كشورمان را مقابل چشمان همسر و فرزند كوچكش آرميتا به شهادت ميرساند.
عبدلي در توضيح اين عمليات ميگويد:" برخلاف ساير عملياتها در اين عمليات اصلا از بمب استفاده نشد و از تفنگ استفاده شد".
همسر شهيد داريوش رضايينژاد كه لحظه ترور در خاطر او حك شده است، در اين خصوص ميافزايد:"من سريع از ماشين پياده شدم و ضارب را دنبال كردم، چند متر از ماشين دور شده بودم كه با صداي شليك به خودم آمدم، چون ضارب داشت به سمت منم شليك ميكرد، منم افتادم، صداي موتور را ميشنيدم كه دور ميشد".
عوامل مزدور وابسته به رژيم صهيونيستي در حالي درصدد بستن پرونده زندگي شهيد داريوش رضايينژاد بودند كه پرونده خدمت و نجات او براي هميشه در اذهان عمومي امت اسلامي ايران باز خواهد ماند.
اما بهزاد عبدلي كه در هر سه ترور پيشين نقش اساسي داشت براي بار چهارم براي تروري ديگر دعوت شده و اعلام آمادگي ميكند.
اما پرده چهارم واقعه ترور دانشمندان هستهاي كشورمان كه اين بار قهرمان آن شهيد مصطفي احمدي روشن بود بار ديگر با حضور بهزاد عبدلي شكل گرفت به طوري كه در اين خصوص توضيح ميدهد: "سال 90 دوباره من را خواستند براي عملياتي ديگر در تهران و اعلام كردند دقيقا همان عمليات به همان شكل صورت ميگيرد و اين دفعه عكسي را به من نشان دادند به اسم احمدي روشن بود".
رامتين مهدوي موسايي در ادامه ميگويد:"با مريم و بهزاد آمديم براي شناسايي، من آنها را تا جايي ميرساندم و اينها ميرفتند عكسبرداري ميكردند و اطلاعات و تحليلهايشان را ميآوردند در داخل خونه تيمي انجام ميدادند كه چه كاري بايد انجام شود".
تاكيد ميشود براساس مستندات، بخشهايي از جمع آوري اطلاعات بر روي ترور شهيد مصطفي احمدي روشن در مكاني به غير از خانه تيمي صورت گرفته است، چرا كه چند نفر از اعضاي تيم جمع آوري اطلاعات در شاخههاي عملياتي نقشي ندارند و تنها وظيفه جمعآوري و شناسايي بر روي افراد و محل ها را بر عهده دارند.
بهزاد ميگويد: "دراين عمليات دو بار قرار ملاقات گذاشتيم در يك كافه ... واقع در خيابان خيام شمالي".
آرام، فرشيد، بهزاد كه اسمهاي مستعار آرش خردكيش است و در دو ترور قبلي نقش کليدي داشته است، ميافزايد: 6 روز قبل از عمليات شهيد مصطفي احمدي روشن به اعضاي گروه پيوستم و يك جمع بندي روي تايمهايي كه اعضاي گروه قبلا درآورده بودند و حدود 12، 13 روز كار كرده بودند يك جمع بندي نهايي انجام داديم و قرار شد روز عمليات كار را انجام بدهيم".
سرشاخههاي عملياتي 21 ديماه 1390 يعني روزهاي مصادف با سالگرد ترور شهيد عليمحمدي را براي ترور مصطفي احمدي روشن انتخاب ميكنند.
اميرعباس، سامان، اميريل يا همان مازيار ابراهيمي نيز در تشريح اين عمليات ميگويد:"عمليات بعدي ما عمليات شهيد احمدي روشن بود، در اين عمليات من مسئول عمليات بودم و وظايف طوري تنظيم شده بود كه ايشان را در محله تردد خودشان در خيابان شريعتي به سمت جلفا و پل سيدخندان بمب را روي ماشينشان نصب كنيم".
البته شايد تروريستها كه نقشه ترورهايشان را به خوبي قبول داشتند هيچگاه تصور نميكردند در كمين دوربينهاي امنيتي باشند.
بهزاد، حادثه 7 صبح خيابان گل نبي تهران را اينگونه تشريح ميكند:" روز حادثه فرا رسيد، روز عمليات من و فرشيد سوار بر موتور اولي بوديم".
فرشيد ميافزايد:"من راننده موتور بودم، بهزاد بايد بمب را مي چسباند و يك خودروي 206 داشتيم كه سالار و فرانك داخل آن بودند، و بايد ميآمدند جلوي خودروي شهيد احمديروشن تا سرعتش را ميگرفتند."
فرشيد كه اسم اصلي او آرش خرد كيش است در محل حادثه اينگونه ادامه ميدهد:"موتور را داخل كوچه گذاشتيم، موتور مشكي و منتظر مانديم، بعد از 10 دقيقه كه گذشت موتور را آورديم سر خيابان، آماده روي موتور نشستيم تا موتور تعقيب كننده اول اعلام كرد كه ماشين احمدي روشن به موضعي كه ما هستيم، دارد نزديك ميشود".
بهزاد ادامه ميدهد:"بعد از اين توقفها كه حول و حوش 15 دقيقه طول كشيد ماشين استاد احمدي روشن به سمت پايين آمدند، 206 هم پشت سرش بود".
ساناز كه وظيفه پشتيباني را بر عهده داشت چگونگي حرکت به سمت ماشين دکتر شهرياري را نشان ميدهد و ميگويد:"تا يك حدي رفتيم و گروهمان اونجا بودند من سرعتم را زياد كردم پيچيدم جلوي آقاي احمدي روشن، سرعتش كم شد."
فرشيد راننده موتوري كه بهزاد سوار آن بود در محل حادثه با اشاره به مكان ترور ميگويد:" توي اين موضع بود كه ما به ماشين شهيد رسيديم و بمب را به خودرويشان چسبانديم و ماشين جلوي نردههاي سفيد ]با دست برخي نردههاي حفاظ كنار خيابان را كه شهيد مصطفي احمدي روشن نزديك آن به شهادت رسيده، اشاره ميكند[ بمب منفجر شد و ما با موتور از آنجا به انتهاي مسير رسيديم، پيچيديم سمت چپ."
التبه شايد تروريستها كه نقشههاي طراحانشان را قبول داشتند هيچگاه تصور نميكردند در كمين دوربينهاي امنيتي باشند چرا كه تصوير يكي از دهها دوربين امنيتي لحظاتي قبل از عمليات تروريستي را ثبت كرده است و سرنخهاي مهمي را از اين تيم تروريستي در اختيار دستگاه هاي امنيتي قرار داده است.
ناگفته نماند توسط همين دوربينها تصوير آرش كه حامل كيسه بمب بود در يكي از عملياتها با دوربينهاي عملياتي شكار ميشود و مورد شناسايي قرار ميگيرد.
سامان يا اميريل در ادامه ميگويد:"عمليات بعدي عمليات دكترعباسي بود كه درآنجا من مسئول عمليات بودم".
*رئيسي که براي پيشرفت زنده ماند
اما دكتر فريدون عباسي يكي ديگر از هدفهايي بود كه اين تيم تروريستي درصدد از ميان برداشتن وي بودند اما او حالا رئيس سازماني است كه در جهاد علمي كشور پيشرو است، يعني سازمان انرژي اتمي ايران.
دكتر فريدون عباسي با چهرهاي متبسم- که شايد به ناتوان بودن دشمنان نظام ميخندد- حادثه روز ترور خودش را که مصادف با روز ترور دکتر شهرياري بود اينگونه روايت ميكند:"از نوبنياد حركت كردم، مسير شلوغي را انتخاب ميكردم مسيري كه ماشينها کند باشند، حركتم را سريع كردم، ميخواستم به موقع برسم به دانشگاه، چون با آقاي دكتر شهرياري قرار داشتم كه همديگر را در همان اول صبح ببينيم."
اميرعباس ادامه ميدهد:"تفكيك وظايف كردم براي بچهها، يك خودرو يك مقدار بالاتر يعني از شمال به جنوب بلوار دانشگاه شهيد بهشتي مراقب تردد دكتر بود، خود من و يكي ديگر از اعضاء داخل خودروي ديگري در نزديك خيابان ولنجك بوديم..."
رامتين مهدوي موسايي در ادامه ميافزايد: " ما در تيم ترور دكترعباسي بوديم".
نشمين زارع با اسم مستعار شادي نيز ميگويد:"دو تا ماشين را به ما نشان دادند، يكي پژو و ديگري سمند و به ما گفتند بايد عمل همراهي و پشتيباني اين دو ماشين را انجام بدهيد. من و شوهرم دنباله رو اين دو تا ماشين بوديم..."
شوهر شادي در تكميل سخنان همسرش ميگويد:" نقش ما نيز به عنوان پشتيباني بود، كه چون ماشين ما تاكسي زرد رنگ بود، 405 و عمومي بود، گفتند پشت سر ماشينها به فاصله 5 الي 6 متر به عنوان آخرين ماشين قرار بگيريد."
نشمين ادامه ميدهد:" كه اگر تصادفي، تيراندازي و يا هرگونه مزاحمي و يا توقفي پيش آمد ما فورا بايستيم و سرنشينان آنها را سوار كنيم و به سرعت از محل دور شويم".
دكتر عباسي ادامه ميدهد:"7:42 بود كه بمب به من چسبيد، نزديك ميدان دانشگاه، كه يك دفعه يك صدايي را شنيدم به در ماشين برخورد كرد، تا صدا را شنيدم سرم را برگرداندم موتور سوار را كه با هيئت ديدم، از ديدگاه من صدا و موتور به آن شكل يعني بمب، اينجا ديگر من فوري ترمز گرفتم و به خانمم هشدار دادم كه بپر بيرون، سريع گفتم بپر بيرون، گفتم حالا تا اين دور شود بخواهد بزند من ترمز گرفتهام، همزمان كه كمربند را باز ميكردم در ماشين را هم باز كردم و با يك لگد روي در و درب را باز كردم و پريدم بيرون، يعني با اين فرض كه منفجر ميشود،حداقل همسرم آسيب نبيند. يعني فقط خودم در معرض بمب باشم، ولي دويدم به سمت عقب ماشين ديدم منفجر نشد، رفتم آن طرف ديدم همسرم پياده نشده اينجا بود كه يكدفعه حالت تقاضاي وقت اضافه كردم از خدا (با خنده) يعني گفتم تا حالا نشده دويدم دوباره سمت در ماشين و در را باز كردم و با شدت ايشان را از ماشين كشيدم بيرون، بمب منفجر شد".
همسر دكتر عباسي در اين خصوص ميافزايد: "البته ايشان از صورتش كه خدا رحم كرده بود گونهاش تركش خورده بود، دستش تا مدتي از كار افتاده بود."
مثلث ترور ياراي مقابله با سربازان گمنام امام زمان (عج) را ندارد
بايد خاطر نشان کرد که پيچيدگي عملياتها، اسامي متعدد و رمزآلود، پشتيبانيهاي همه جانبه مثلث سياه ترور يعني آمريكا، انگليس و اسرائيل هم نميتواند تروريستها را از كمين چشمهاي بيدار دستگاه امنيتي-اطلاعاتي كشور مصون بدارد و تلاشهاي شبانه روزي سربازان گمنام امام زمان (عج) به ثمر مينشيند.
اشک شوق مادري که نَگِريست
مادري كه در شهادت فرزندش نَگِريست حال پس از دستگيري عاملان ترور دانشمندان هستهاي كشورمان اشك شوق از چشمانش جاري ميشود و ميگويد:" خيلي خوشحالم، خدا را شكر ميكنم، براي همه بچه ها دعا ميكنم".
مادر شهيد احمدي روشن مي افزايد:"خوشحالم كه دستگير شدند، اين نشان ميدهد اطلاعات ما خيلي قوي است و شبانه روز بچهها تلاش ميكنند".
بی بی سی:هدف تحریم ها براندازی است/تحریم ها بی اثربوده اند

[سلطانپور]: انتظار میرود
طرح افزایش تحریمهای ایران که دیروز در مجلسخبرگان آمریکا به تصویب رسید به زودی
به تصویب مجلس سنا هم برسد و روی میز باراک اوباما برود برای امضای نهایی
تحریمهایی که بعضی نمایندگان شدیدترین تا حالا خواندهاند.
[سینا علینژاد]:
هشدارای شدید و غلیظ علیه برنامه اتمی ایران در کنگره آمریکا، پیش از تصویب قانون
دیگری در این کشور ایلیانا رزلهتینن از طراحان اصلی این قانون تا آنجا پیش رفت که
گفت اگر برنامه اتمی ایران مهار نشود امنیت و آینده مردم آمریکا به خطر خواهد
افتاد.
[ایلیانا رزلهتینن]: هدف این توافقنامه فراحزبی که توسط دو شاخه کنگره
اتخاذ شده، محکم کردن حلقه دور گردن حکومت ایران است.
[سینا علینژاد]:
تحریمهای تازه در کنگره مخالفانی هر چند اندک، ولی صریحالهجه داشت.
[دنیس
کوسینیچ]: این تحریمها مستقیماً جامعه مدنی ایران را تضعیف میکند و به رژیم ایران
فرصت میدهد نارضایتی داخلی را بیشتر سرکوب کند.
[علینژاد]: بر اساس این طرح
شرکتها و افرادی که با صنایع نفت و گاز پتروشیمی و همچنین بانک مرکزی ایران همکاری
میکنند هدف گرفته خواهند شد، با این حال بعضی نمایندگان میگویند این تحریمها
هنوز برای منصرف کردن ایران کافی نیست.
[براد شرمن]: امیدی ندارم که این میزان
تحریمها کافی باشد. ما در یک دهه اخیر تحریمهای ضعیف و جسته و گریختهای داشتیم
به تحریمهایی نیاز داریم که دولت ایران را وادار کند بین برنامه اتمی و بقای خود
یکی را انتخاب کند.
[علینژاد]: آقای شرمن در واکنش به اظهارات یک مقام سپاه
پاسداران ایران که اخیراً گفته بود هدف تحریمها به خیابان کشیدن مردم علیه حکومت
است چنین گفت.
[براد شرمن]: ما مسلماً مایل به سقوط رژیم ایران هستیم. این ممکن
است به شکل سقوط شاه باشد که نیازمند حضور میلیونی مردم در خیابانهای تهران است.
بله این یکی از سناریوهایی است که تحریمها قصد به وجود آوردنش را دارند.
[علینژاد]: تحریمهای تازه در کنگره یک روز پس از تدابیر تازهای که
رئیسجمهوری آمریکا در نطر گرفت تصویب شد. کنگره و کاخ سفید معمولاً در مورد نحوه
برخورد با ایران با همدیگر رقابت دارند، اما گفته میشود که این بار همکاریهای
نزدیکی داشتند. مقامات کاخ سفید گفتهاند که دستور این هفته آقای اوباما برای تحریم
ایران در واقع مکمل قانون کنگره است و برای رقابت با آن صادر نشده است. ناظران
میگویند این که دولت و کنگرهآمریکا دایم تحریمهای تازهای را علیه ایران وضع
میکنند نشاندهنده توانایی ایران در دور زدن تحریمها است. به علاوه (نایاک) شورای
ملی ایرانیان در آمریکا این تحریمها را زیانبار میداند.
[جمال عبدی]: این
تحریمها مانعی است بر سر راه پیشرفت اقدامات دیپلماتیک و ایران را به انجام دادن
آنچه جامعه جهانی در مورد برنامه اتمیاش انتظار دارد تشویق نمیکند.
مرگ بر اسرائیل باعث میشود تلویزیونت را از دست بدهی!
به
نقل از باشگاه خبرنگاران، رضا صفا که در کارنامه اش انبوهی از توهین ها علیه مردم
ایران و اسلام را انبار کرده است ، اینبار نیز مانند دفعات قبل ضمن گدایی از
بینندگان شبکه مسیحی اش باردیگر به ستایش رژیم اشغالگر قدس و آمریکا البته با
ادبیاتی به مراتب مضحک تر از دفعات قبل پرداخت.
وی در این سخنرانی تلویزیونی پشت پرده مخاطبان 270 نفری اش را بر ملا کرد و بر دروغ های مکرر شبکه های تبلیغاتی مسیحیت صهیونیستی مبنی بر اینکه این گروهها چندین میلیون نفر عضو و هوادار دارند خط بطلان کشید و آمارهای دروغین خودش را تکذیب کرد.
متن کامل اظهارات وی در جانبداری از رژیم اسرائیل و آمریکا و همچنین سخنان متناقض او در برانگیختن احساسات بینندگان تلویزیون نجات به این شرح می باشد:
اگر ایران را نگاه
کنید، الان میگویند، شاید در حدود 6 میلیون نفر به عیسی خداوند ایمان آوردند. اگر
6 میلیون نفر ایمان آوردند، بگویم که حالا این رقم زیاد است، اگر یک میلیون نفر
ایمان آوردند اگر این یک میلیون نفری که تلویزیون نجات را نگاه میکنند، روزی 10
میلیون تومان بگذارند برای کمک به تلویزیون نجات مثلاً روزی یک دلار بگذارند، اگر
یک میلیون نفر این کار را بکنند میشود یک میلیون دلار روزانه، ولی ما الان
میبینیم که من یکسال و خردهای است که دارم راجع به بخشش صحبت میکنم، راجع به
همیاری کمک، ولی الان میبینیم که فقط 270 نفر دارند به ما کمک میکنند. این در
مورد کمبود دانش ما است، چون همانطوری که گفتم، جایی که بخشش کم است انجیل کم است،
جایی که انجیل کم است برکت کم است، درو کم است، محصول کم است. جایی که انجیل نیست
تاریکی است، بدبختی است و مرگ و غیره است.
کشورهای عربی، پولدارترین کشورهای
روی زمین هستند. 21 کشور عرب وجود دارد، اگر نگاه کنید، چون انجیل در آنجا کم است
مردمش فقیر و در گناه زندگی میکنند، بدبخت و بیدانش. همه دانشی که تمام عربها
دارند میگیرند همه را بایستی بروند از آمریکا و اروپا بگیرند، این همه که شما در
ایران میگویید، مرگ بر آمریکا، اگر واقعاًاینگونه شود و آمریکا مرگ بگیرد، اولین
چیزی که شما از دست میدهید، تمام تلویزیونتان است، تمام رادیویتان است و تمام
این تلفنتان است.
این تلفنتان و تمام این اجزای گوشیتان در اسراییل ساخته
میشود. اکثر کامپیوترهایی که شما دارید استفاده میکنید، وسایل درونیاش در
اسراییل درست میشود. سازمان اینتل که یک سازمان آمریکایی است بیشتر آن در اسراییل
انجام میشود، این است که به محض این که مرگ بر اسراییل شود، مرگ بر آمریکا شود،
شما کامپیوترت را از دست میدهی، تلویزیونت را از دست میدهی، ماهوارهات را از دست
میدهی، برقات را از دست میدهی، کارات را از دست میدهی، یعنی هر چه شما داری به
جز فرش، همه از اسراییل و آمریکا است.
یک سایت ضد انقلاب مدعی شد:صرف افطاری سران فتنه با خانواده هایشان

به نقل از صراط - شنیده
شده است که در روز های ماه مبارک رمضان دیدار های سران فتنه با خانواده هایشان شدت
گرفته و مواضع جدید از آنان برای هدایت برخی تحرکات جنبش موسوم به سبز در این
دیدارها عنوان شده است .
سایت ضد انقلاب "ملی مذهبی" در خبری که صبح امروز
منتشر کرد به نقل از خانواده های موسوی و کروبی از چندین ملاقات حضوری و تلفنی سران
فتنه در ماه مبارک رمضان با خانواده هایشان خبر داد و اعلام کرد آن دو هنوز بر سر
مواضع خصمانه خود علیه نظام و انقلاب ایستاده اند .
شنیده ها حاکی از آن است
که مهدی کروبی در این دیدار ها با عنوان این نکته که مواضع اخیرم بهترین مواضع طول
عمرم بوده است گفته : اجر مبارزه 88 از مقاومت قبل از انقلابم بیشتر است و احساس
رضایت زیادی میکنم.
در دیدار های مذکور که به ادعای سایت ملی مذهبی بخش هایی
از آن توسط فرزندان سران فتنه به بیرون درز کرده است تبادل نظر هایی در رابطه با
آینده جریان فتنه هم مطرح شده است .
لارم به ذکر است چندی پیش برخی از
سیاسیون کشور خواستار آزادی سران فتنه از حصر خانگی به دلیل متنبه شدن آنان از
اعمال خود بودند اما به نظر می رسد با انتشار چنین خبر هایی ، آن هم از نزدیکترین
افراد خانواده این افراد هیچ نشانه ای از پشیمانی از اقدامات براندازانه 88 تاکنون
در آنها دیده نمی شود .
مردم ایران حق رفتن به کافی شاپ و خوردن مرغ را ندارند
به طوریکه اخیرا ماهنامه آتلانتیک در گزارشی با عنوان « تازه ترین کارهایی که نمی توانید در ایران انجام دهید» به قلم « مکس فیشر» مدعی شده در ایران مردم حق رفتن به کافی شاپ و تماشای مرغ در تلویزیون را ندارند!
در بخشی از این گزارش می خوانیم «مقامات ایرانی دو راه برای سرکوب تعطیلات آخر هفته پیدا کرده اند: ایرانی ها نمی توانند بعد از این در کافی شاپ ها حضور یابند و یا خوردن مرغ در تلویزیون را ببینید.»
نویسنده که تحلیل خود را بر اساس دریافت غلط خود از وضعیت داخلی ایران استوار کرده در ادامه می افزاید « محدودیت های جدید، نامعقول و مضحک به نظر می رسد و واقعا هم همین طور است ولی با توجه به منطق داخلی اعمال فشار و ظلم بر ایرانیان، این محدودیت ها تا حدودی معنادار می شود و نشانه هایی است از این که جامعه ایرانی چه رنج شدیدی در مواجهه و رویارویی کشورش با غرب متحمل می شود!»
اگر این مثال را به عنوان مشتی از خروارها عنوان تلبیغاتی غرب بر علیه ایران بدانیم کاملا مشخص می شود که معنی نقض حقوق بشر در ایران ، حرکت ایران به سمت تولید سلاح های هسته ای و دهها مورد دیگر تا چه اندازه صحت دارد!
ما چیزی به عنوان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نداریم!

اخیرا وبسایت موسوم به ایرانیان در یادداشتی با عنوان «گور خالی» به نقد مواضع ملی گرایان مشروطه طلب حامی دکتر مصدق پرداخته و مدعی شده اساسا شاه مخلوع اقدام به «کودتا» نکرده است.
در بخشی از این یادداشت می خوانیم « دکتر مصدق نخست وزیر وقت به دلیل مخالفتهای مجلس با وی (به هر دلیل) عوض اینکه طبق روشهای دموکراتیک از مجلس تقاضای رای اعتماد کند و در صورت رای نیاوردن استعفاء دهد، با انجام رفراندومی در ۱۶ مرداد ۳۲ مجلس را به بهانه اینکه نمایندگانش نوکر آمریکا و انگلیس و کمپانی های نفتی هستند، منحل میکند تا از شر مخالفتهایش برای همیشه راحت باشد. این کار عملاً ابتکار عمل را در اختیار شاه قرار میدهد. چون طبق اصل ۴۶ متمم قانون اساسی دوران مشروطیت شاه مخیر بود در دوران فترت (نبود مجلس) نخست وزیر را با فرمانی عزل و هر کسی را که مایل بود به صدر اعظمی بر گزیند... بنابراین با وجود تعطیلی مجلس، شاه قانوناً حق داشت با دستخطی دکتر مصدق را عزل و هر کسی را که صلاح میداند (در این مورد سرلشگر فضل ا.. زاهدی) را به نخست وزیری بگمارد! ... بنابراین اطلاق واژه کودتا به حادثه روز ۲۵ مرداد اصلاً درست نیست. خود مصدق ۹ روز قبل از آن با انحلال مجلس عملاً و قانوناً ابتکار عمل را به شاه داده بود.»
این ادعا در شرائطی مطرح می شود که طی ماههای گذشته ورشکستگان سیاسی خارج نشین تلاش گسترده ای برای کنار هم جمع کردن گروهک های اپوزیسیون از جمله ملی گراها و سلطنت طلب ها مبذول کرده بودند که نمونه های آشکار آن را می توان در نشست های واشنگتن ، استکهلم و بروکسل مشاهده کرد. اما گویا دامنه اختلافات درونی این گروهک ها چیزی بیش از یک تفاوت در برداشت است.
رئيس گروه تروريستي "موساد" بايد در دادگاه لاهه محاكمه شود
به نقل
از باشگاه خبرنگاران: مسعود شفيعي، با اشاره به اعترافات صريح عوامل ترور دانشمندان
هستهاي كشورمان در مستند "كلوپ ترور" اظهار داشت: اين مستند گوياي حقايقي است كه
در مجامع بينالمللي از تلاش رژيم صهيونيستي در راستاي به شهادت رساندن دانشمندان
هستهاي كشورمان پرده برميدارد.
اين وكيل پايه يك دادگستري ادامه داد: با
پيگيري وزارت اطلاعات عوامل ترور دانشمندان هستهاي ايران شناسايي و سرشاخه اصلي
اين ترورها يعني موساد و اسرائيل هم بارها به طراحي نقشههاي ترور در اين زمينه
تاكيد داشتهاند.
وي تاكيد كرد: با افشاگريهاي مستند "كلوپ ترور" ايران
بايد حقوق تضييع شده خود را مبني بر ترور دانشمندان هستهاي كشورمان در مجامع بين
المللي با جديت پيگري كند.
شفيعي با اشاره به تاكيد رژيم صهيونيستي براي به
شهادت رساندن دانشمندان هستهاي كشورمان افزود: موساد براي ترور دانشمندان هستهاي
ايران و اخلال در ادامه فعاليت صلح آميز هستهاي كشورمان نقشههاي بسياري طراحي
كرده و بارها هم در مجامع بينالمللي بر اين گستاخيها صحه گذاشته است.
وي
تصريح كرد: ايران بايد عليه اسرائيل اعلام جرم كرده و مطالبات خود را از موضع حقوقي
در مجامع بين المللي مطرح و پيگيري كند.
شفيعي با بيان اين كه عضويت ايران
در سازمان ملل نشان دهنده حقوق ايران در مجامع بينالمللي است افزود: هر چند كه
ايران به دليل دخالتهاي آمريكا عضويتي در كنوانسيون حقوق كيفري بين المللي ندارد
اما با ارسال اظهار نامه حقوقي و شكايت عليه اسرائيل به سازمان ملل ميتواند مساله
ترور دانشمندان هسته اي را پيگيري كند.
وي افزود: ترور در تمام جهان جنايتي
غير قابل بخشش و مذموم است و اسرائيل بايد در مجامع بين المللي پاسخگوي مديريت
ترورها در ايران باشد.
اين وكيل پايه يك دادگستري خاطرنشان كرد: مديريت
ترورهاي رژيم صهيونيسيتي به عهده گروه تروريستي موساد است و رئيس موساد بايد در
داگاه لاهه محاكمه شود.
تسلطي مجدد بر فعاليت سرويسهاي جاسوسي موساد،سيا و MI6
وي تصريح كرد: اين عمليات به حدي پيچيده و گسترده بود كه تلاش سربازان گمنام امام زمان (عج) در شناسايي و دستگيري عاملان ترور شهداي هستهاي كشورمان نشان از توانمندي و قدرت بالاي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران دارد.
سخنگوي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در ادامه به اعترافات افراد دستگير شده اشاره كرد و گفت: براساس اعترافات افراد دستگير شده برنامه ريزيهاي گستردهاي در دستور كار سرويسهاي جاسوسي موساد، سيا و MI6 قرار داشت تا توطئه و جنايت دولتهاي مدعي حقوق بشر را پياده كنند ولي با هوشياري نيروهاي امنيتي كشورمان نقشه آنها نقش بر آب شد.
وي تصريح كرد: نحوه ارتباط دهي و برنامه ريزي پوششي كه افراد بدون ارتباط با يكديگر در حال فعاليت هستند نشان دهنده پيچيدگي و سلولي بودن عمليات آنها بود.
مخبر كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي هم چنين به پخش مستند كلوپ ترور كه نحوه دستگيري و اعترافات متهمين را به تصوير كشيده است اشاره كرد و گفت: فعاليت سربازان گمنام امام زمان (عج) كه در اين مستند بخشي از آن پخش شد تحسين اعضاي اين كميسيون را در پي داشت.
نقوي حسيني خاطر نشان كرد: عمليات دستگيري عوامل ترور شهداي هسته اي كشورمان نشان دهنده اقتدار جمهوري اسلامي ايران بوده و قطعا اولين و آخرين افتخار آفريني دستگاه امنيتي كشورمان نخواهد بود.
موج جدید تخریب، تحریف و سانسور برای حذف لنکرانی
اگرچه موج تخریب هایی که علیه دکتر جلیلی صورت گرفت به وسیله رسانه های انقلابی بیان و افشا شد اما متاسفانه با توجه به اخباری که اخیرا مطرح می شود، پر واضح است که که خط تخریب لنکرانی بعنوان یکی از اصلی ترین کاندیدای جبهه پایداری انقلاب اسلامی در سطح وسیع و به شکل دیگری در حال پیگری است که این خط تخریب از سوی اصلاح طلبان و برخی جریانات مدعی اصولگرایی دنبال می شود و علت عمده این تخریب ها نیز برای به تحریف و سانسور میزان محبوبیت لنکرانی و سابقه درخشان وی می باشد.
اگرچه موج تخریب هایی که علیه دکتر جلیلی صورت گرفت به وسیله رسانه های انقلابی بیان و افشا شد اما متاسفانه با توجه به اخباری که اخیرا مطرح می شود، پر واضح است که که خط تخریب لنکرانی بعنوان یکی از اصلی ترین کاندیدای جبهه پایداری انقلاب اسلامی در سطح وسیع و به شکل دیگری در حال پیگری است که این خط تخریب از سوی اصلاح طلبان و برخی جریانات مدعی اصولگرایی دنبال می شود و علت عمده این تخریب ها نیز برای به تحریف و سانسور میزان محبوبیت لنکرانی و سابقه درخشان وی می باشد.
در ادامه برخی ترفتد ها و شیطنت های رسانه ایی که با هدفی خاص و همچنین علل بوجود آمدن این ترفند ها نسبت به شخص لنکرانی را بیان خواهیم کرد.
1- منتفی کردن سوژه نسبت به موضوع: در این ترفند و شیطنت رسانه ایی، وجود سوژه به هر دلیلی در موضوع به طور کامل منتفی است یعنی نتیجه این ترفند، این است که سوژه مذکور یا همان دکتر باقری لنکرانی، احتمال حضورش در موضوع انتخابات به طور کامل منتفی تلقی شود و از تحلیل هایی که پیرامون بحث ریاست جمهوری مطرح می شود حذف گردد و اخباری که با این ترفند منعکس شد بدین شرح است که چندی پیش به وسیله یکی ازسایت های خبری مصاحبه ایی با دکتر لنکرانی صورت گرفت و در تیتر این مصاحبه از قول آقای لنکرانی بیان شده بود که "کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم شد" و بعد این جمله کلیدی یعنی "کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم شد" به وسیله رسانه های مختلف در سطح وسیع منعکس شد و این در صورتی بود که لنکرانی در مصاحبه اش به هیچ وجه چنین جمله ایی را بیان نکرده بود و به همین دلیل این خبر با واکنش قاطع لنکرانی مواجه شد و او در پاسخ به این هجمه رسانه ایی این گونه پاسخ گفت: "اعلام داوطلبی برای انتخابات را وظیفه خود نمی دانم اما اگر تکلیف باشد طبق آن عمل می کنم."
2-سانسور سوژه نسبت به موضوع : این ترفند رسانه ای در دو مدل انجام می شود، مدل اول سانسور سوژه به طور کامل است یعنی اینکه سوژه را در تمام زمینه ها و در شرایط مختلف به طور کامل سانسور می کنند، مدل دوم سانسور سوژه نسبت به موضوع است یعنی اینکه سوژه را نسبت به یک موضوع خاص و در بعضی اوقات سانسور می کنند که آقای لنکرانی در هفته های گذشته بامدل دوم از سانسور روبرو شد، یعنی لنکرانی به عنوان سوژه مورد نظر نسبت به موضوع انتخابات ریاست جمهوری سانسور شد و اخباری که به صورت وسیع با این ترفند در رسانه ها منعکس شد بدین شرح بود که خبرهای مختلفی با موضوع "کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری" در رسانه های داخلی و خارجی مطرح شد و از تمام افراد و جناح هایی که احتمالش داده می شد در انتخابات حضور داشته باشند و حتی از افرادی که احتمال حضورشان نزدیک به صفر بود نام برده شد، اما نامی از لنکرانی در میان نبود و این نوع خبرها در حالی منعکس می شود که لنکرانی در میان بزرگان نظام و امت حزب الله از مدتها قبل به عنوان یکی از گزینه های ریاست جمهوری، به طور جدی مطرح بود.
این نوع ترفندها و شیطنت های رسانه ایی با چه هدفی دنبال دارد؟
این ترفندها و شیطنت های رسانه ایی که بیان شد معمولا به صورت سازمان یافته صورت می گیرد و نتیجه اش این است که سوژه به دلیل سانسور و منتفی شدن حضورش به طور قطعی ، جزء گزینه های احتمالی در تحلیل ها قرار نمی گیرد، یعنی این که آقای باقری لنکرانی به عنوان سوژه جزء گزینه های احتمالی ریاست جمهوری قرار نمی گیرد واین تحلیل های کاذبی که به وسیله این ترفندها القا می شود در چند ماه آینده فضایی را حاکم می کند که در تحلیل های واقعی هم که پیرامون کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری صورت می گیرد، نامی از لنکرانی در میان نباشد و او به طور کامل به فراموشی سپرده می شود.
افرادی مانند باقری لنکرانی به خاطر شخصیت اخلاقی و روحیه تکلیف مدارانه و میزان محبوبیتی که در بین مردم و نیروهای ارزشی دارند تا زمانی که مسائل مهمی مانند شرکت در انتخابات برایشان تکلیف نشود و حجت شرعی پیدا نکنند که چنین اموری بر آنها واجب است پا در چنین عرصه هایی نمی گذارند، کما اینکه در انتخابات مجلس نهم با وجود دعوت هایی که از لنکرانی به عنوان کاندیدا صورت گرفت ولی او حاضر به این امر نشد.
حال جریان های مقابل با اطلاع از منش و روحیات لنکرانی، دست به چنین شیطنت هایی می زنند تا وی به عنوان یک گزینه اصلی مطرح نشود و موج مطالبه گری و دعوت از این شخص در جامعه براه نیفتد و در مقابل کاندیداهای خود را خواست و مطالبه مردم معرفی کنند.
مروری بر فعالیتهای قرآنی و انقلابی حضرت آیتاللهخامنهای

به گزارش دفتر حفظ ونشر آثار حضرت آیت الله خامنهای همزمان با ایام رمضان المبارک ماه نزول قرآن کریم،در مجموعهی مستندهای صوتی با نامِ «مسجدِ کرامت» به مرور کوتاهی بر فعالیتهای انقلابی و قرآنی حضرت آیتالله خامنهای در مشهد مقدس میپردازد.
اولین برنامه از این مجموعه «چشمانِ پدر» نام دارد و دورهی زمانی حضور آیتالله خامنهای در مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد به عنوان امام جماعت را مرور میکند.
سخنان شنیده نشدهای از آیتالله خامنهای در دوران پیش از انقلاب و خاطرات ایشان از مسجد امام حسن علیهالسلام مشهد، خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی، خاطرات استاد سیدمرتضی سادات فاطمی و همچنین بیاناتی از بنیانگذار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی رحمهالله، بخشهای مستند صوتی «چشمان ِ پدر» را تشکیل میدهند.
همچنین متن این مستند 11 دقیقهای در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.
*قم، سال 1343
حضرت امام خمینی رحمهالله: من از آن آدمها نیستم که اگر یک حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود. من راه میافتم دنبالش. اگر من خدای نخواسته، یکوقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا میکند که یک حرفی بزنم، میزنم و دنبالش راه میافتم و از هیچ چیز نمیترسم بحمدالله تعالی. والله، تا حالا نترسیدهام [ابراز احساسات حضار]. آن روز هم که میبردندم، آنها میترسیدند؛ من آنها را تسلیت میدادم که نترسید... ما علما داریم در بلاد؛ ما فضلا داریم در حوزهها؛ ما مدرسین بزرگ داریم در حوزهها؛ ما طلاب و فضلای علوم دینیه داریم...
*مشهد مقدس، سال 1343
چشمان آقاسیدجواد که از علمای نامی مشهد بود، نابینا شد.
به همین دلیل پسرش، حوزه قم و درس مراجع به نامی مثل امام خمینی را رها کرد و دوباره به مشهد برگشت و مراقبت از پدر را به عهده گرفت؛ برایش کتاب میخواند و پا به پایش تا حرم میرفت.
سیدعلی، که حال و هوای مبارزه در قم را به مشهد آورده بود و در حوزه مشهد درس میخواند و درس میداد، حالا در 26 سالگی امام جماعت مسجد امام حسن علیهالسلام شده بود.
*آیتالله خامنهای در مصاحبه با شبکهٔ دوم تلویزیون 11/11/63
من قبلاً در یک مسجد دیگرى به نام مسجد امام حسن نماز مىخواندم و امام جماعت مسجدى بودم به نام مسجد امام حسن مجتبى که در نزدیک منزلمان بود و در یک خیابان نسبتاً خلوتى، تا یک حدودى هم دور افتادهاى خیلى هم دور افتاده نبود اما خیلى هم محل رفت و آمد جمعیت نبود، آنجا نماز را شروع کردم و مسجدى که براى اول بار من را دعوت کردند براى امام جماعت که همین مسجد باشد، به این شکل بود که یک اتاقکى بود از این اتاقى که الان شما توش نشستید کوچکتر و مستمعینش هم دو صف 5، 6 نفره، دو سه صف 5، 6 نفره از پیرمردها و آدمهاى متوسط آن حول و حوش مسجد بودند، یک باربر بود به نام ملا که نمىدانم حالا زنده است یا فوت شده. زنده است؟ حاجى از رفقاى همان مسجد است مىداند، بله یک ملا بود، یک قهوهچى بود آن نزدیک، یک شاگرد مکانیک بود، غالباً هم در سنین مسن یا متوسط، یک حاجى خیرى بود که مسجد را او ساخته بود، همسایهى مسجد بود، یک عدهاى بودند در حدود مثلاً شاید 20 نفر 18 نفر بعد من که رفتم آنجا به مردم شب اول که نماز خواندیم پا شدم، دو سه شب که گذشته بود پا شدم رو کردم به مردم گفتم که با این چند شبى که ما با هم دور هم جمع شدیم یک حقى شما بر گردن من پیدا کردید یک حقى من بر گردن شما پیدا کردم. حق شما بر گردن من این است که من یک قدرى برایتان حرف بزنم و یک حدیثى چیزى برایتان بخوانم که شما گوش کنید. حق من هم بر گردن شما این است که شما آن حرفهاى من را گوش کنید و یاد بگیرید من حق خودم را عمل مىکنم شماها هم حاضرید حق خودتان را ادا کنید؟ خیلى خوششان آمد و گفتند آره. در طول مدت خیلى کمى این مسجد کوچولو پر شد به طورى که جا کم شد و همان حاجى همسایهى مسجد همت کرد و از عقب مسجد یک مقدار را اضافه کرد و مسجد شد بزرگتر و در مدت شاید دو سه ماه آوازهى این مسجد در مشهد به خصوص در میان جوانها پیچید به طورى که وقتى مسجد کرامت که مزینترین و بهترین و بزرگترین مسجد محله در مشهد محسوب مىشد ساخته شد و آراسته شد و کامل شد، بانى آن مسجد و کسبهى دور و بر آن مسجد فکر کردند که مناسب هست که بیایند و بنده را که توى این مسجد پیش نماز بودم ببرند آنجا...
*بخشی از درس آیتالله خامنهای،این سخنان مربوط به سالهای پیش از انقلاب اسلامی است:
...خلاصه میشود تاثیر روانی توحید در چند جمله: انسان موحد از جملهٔ تاثیراتی که روح او از ناحیه و قِبَل توحید میبرد یکی این است: دارای وسعتِ افق دید میشود. آدم موحد نمیگوید من در این میدان شکست خوردم یا جبهه ما در این زمینه نشست و کار به زیان ما تمام شد. او نزدیکبین اینقدر نیست. او میداند که فکر توحیدی به درازای عمر بشر دارای قلمرو هست. به بیانی دیگر و از دیدگاهی دیگر، آدم موحد افق دیدش در مسائل مادی و نیازهای پست و حقیر خلاصه نمیشود، متوقف نمیگردد. از جمله تاثیرات توحید بر روان یک موحد این است که ریشهٔ ترس را در او میخشکاند و این خیلی مهم است. در قرآن در چندین مورد که در این تلاوتهای امروز یکی دو موردش به سمع آقایان خواهد رسید و مورد تدبر قرار خواهد گرفت، به مؤمنین خطاب میشود که فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ (سوره آل عمران؛ آیه 175) ریشهٔ ترس را در دل خود از دیگران بخشکانید؛ از من بترسید. و کسی که از خدا ترسید، از هیچ کس دیگر نمیترسد.
*خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین محسن قرائتی: و اما ماجرای مسجد امام حسن علیهالسلام
من تقریبا 22-23 ساله بود. دنبال این بودم که چه آخوندی شوم. بالاخره گفتم بشوم آخوند اطفال؛ مثل پزشک اطفال. آمدم در کوچه و بچههای کاشان را دعوت کردم و گفتم جمع شوید برای شما قصه بگویم. کم کم این جلسه شلوغ شد و هم باعث شد ما راه بیفتیم. آن ایام ما رفتیم مشهد زیارت امام رضا علیهالسلام. به امام رضا علیهالسلام گفتیم آقا ما شدیم آخوند اطفال منتها آمدیم زیارت در مشهد کسی را نمیشناسیم، چون جمعه جلسه دارم کاشان باید سریع بروم کاشان، ولی دوست دارم در مشهد هم زیارت کنم هم جلسه برای نسل نو داشته باشم، اگر لطف کنی یک جلسهای برای ما درست کنی در مشهد خوب است، اگر نه که فقط ما یک زیارت کنیم برویم همان کاشان.
از در حرم خارج نشده بودم یک روحانی به نام دکتر سید جمال موسوی اصفهانی مرا شناخت و گفت اینجا سمینار دبیر تعلیمات دینی است تو هم با من بیا. گفتم من دبیر نیستم و رفتیم. آمدیم فلکه آب مشهد و منتظر تاکسی بودیم، یک ماشین ترمز کرد. راننده سید را شناخت. آخوندی پشت فرمان ماشین بود که فهمیدیم آن آخوند شهید باهنر است. شهید باهنر آن آقای موسوی را میشناخت. در ماشین گفتم من قرائتی هستم، آقای باهنر گفت بله میگویند یک کسی به نام قرائتی پیدا شده در کاشان که بچهها را جمع میکند پای تخته سیاه و کلاس دارد. گفتم منم. رفتیم در جلسه دیدیم دکتر بهشتی، آقای مطهری، آیتالله خامنهای، آقای رفسنجانی به همراه جمعیت چندصدنفرهای از دبیران دینی که از استانهای مختلف آمدهاند، در جلسه حضور دارند. من جلسه را که دیدم به دکتر بهشتی گفتم 5 دقیقه میتوانی به ما وقت بدهی؟ 5 دقیقه به ما وقت دادند. پریدیم بالای سن و یک برنامهای پیاده کردیم که آنجا خوششان آمد.
آیتالله خامنهای آمد پهلوی من و گفت «بیا بریم منزل ما. ما مسجدی داریم به نام مسجد امام حسن علیهالسلام؛ از طرف دولت شاه به من گفتند حق سخنرانی نداری. نماز را من میخوانم بعد از نماز برو پای تخته سیاه و در مسجد کلاسداری کن». از همان در سالن آیتالله خامنهای ما را برد خانهشان. شب با ایشان رفتیم مسجد دیدیم به! مسجد امام حسن! چه جوانهایی! جوانهای باسواد انقلابی! چند شبی آنجا صحبت کردیم و خانهی آقا هم میخوردیم و میخوابیدیم. ما صبح جلسه بچهها خواستیم از امام رضا علیهالسلام این آقای دکتر سیدجمال موسوی من را از حرم برد فلکه آب، شهید باهنر ما را از فلکه آب برد سمینار، آیتالله خامنهای ما را از سمینار برد خانهاش و شب رفتیم مسجدِ جمعیتی از جوانان.
*استاد سیدمرتضی سادات فاطمی:
یک جلسه قرآن جلسه خوبی هم در منزل پدربزرگ من بود، یادم است که در آنجا ما یک دستگاه گرامافون داشتیم و یک صفحه گرام هم از عبدالباسط بود. قبل از اینکه شرکت کنندهها بیایند و جلسه شروع شود، این گرامافون را بلند میکردم و میبردم پشت پنجره. خودم هم مینشستم و گوش میدادم؛ سراپا گوش بودم و خیلی با عبدالباسط مانوس بودم. خود این کار باعث شد که من از ابتدای کار قرائت با لحن عبدالباسط آشنا شوم و کار کنم و وقتی توی جلسات میخواندم همه تعجب میکردند.
این جلساتمان ادامه داشت تا اینکه روزی آقا سیدجعفر طباطبایی به آقای خامنهای گفته بود ما یک فامیلی داریم نوجوانی است قرآن را قشنگ را میخواند آقا هم فرموده بودند خوب بیاورید او را من ببینم. خیلی اظهار علاقه کرده بودند.
قبل از سخنرانیهای مهم هم که بیشتر آنها سخنرانی آیتالله خامنهای بود، خود ایشان ابراز علاقه میکردند که من در ابتدای آن قرآن بخوانم؛ مخصوصا جلسات تفسیرشان.
فایل صوتی این گفتار اینجا قابل دریافت است.
همزمان با ایام ماه نزول قرآن کریم، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در مجموعهی مستندهای صوتی با نامِ «مسجدِ کرامت» به مرور کوتاهی بر فعالیتهای انقلابی و قرآنی حضرت آیتالله خامنهای در مشهد مقدس میپردازد.
وقتی که سلطنتطلبان منافقین را رسوا میکنند
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان با اعلام این خبر، نوشت: مهلقافخرآور، خواهر امیرعباسفخرآور و از عناصر سلطنتطلب، نشست اعضای گروهک تروریستی منافقین در پاریس را جعلی و ساختگی خواند و عنوان کرد: آنها نتوانستند کسی را به تجمع بکشانند «در عوض چندصد نفر لهستانی، افغانی و عرب و رنگینپوست را از کشورهای مختلف به محل کشانیدند تا سیاهیلشکر تهیه کنند.»
مهلقا فخرآور، همچنین در صفحه فیسبوک خود نیز درباره جعلی بودن نشست گروهک منافقین در ویلپنت پاریس به افشاگری پرداخت. وی افراد حاضر در تجمع را غیرایرانی، افغانی، عرب و لهستانی عنوان کرد که آنها را به بهانه سفر مجانی به پاریس کشاندهاند.
پیش از این علیرضا نوریزاده ضدانقلاب و دیگر عنصر ضد ایرانی نیز ساختگی بودن نشست کذایی را رسوا کرده بود و مردم حاضر در آنجا را غیرایرانی و اجیرشده خوانده بود.
خبرهای دریافتی نشان میدهد که آمریکا در تلاش است برخی کشورهای اروپایی از جمله رومانی و بلغارستان را برای پذیرش عناصر گروهک منافقین مجاب کند.
مریم رجوی سرکرده گروهک منافقین نیز از سفارت رژیم صهیونیستی در پاریس خواسته است تا تعدادی از عناصر این گروهک را در سرزمینهای اشغالی بپذیرد.
گروهک تروریستی منافقین 26 سال قبل به دعوت دیکتاتور معدوم عراق به این کشور عزیمت کرد تا نقش بازوی اطلاعاتی و نظامی حزب بعث علیه ملت عراق را ایفا کند.
راهبرد 6 گانه اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات

گفتنی است این راهبردهای جریان اصلاحات در حالی بیان می گردد که بسیاری از کارشناسان سیاسی محورهای پیشین را در برخی جهات چراغ سبز، در برخی موارد هشدار و در برخی محورها نیز یک سناریو ارزیابی می کنند..